سروده شعرای اهوازی تقدیم به شهدای اربعینی حله

دو تن از شعراي خوزستاني تقديم به شهداي حادثه تروريستي حله عراق اشعاري را تقديم كردند.

به گزارش عروج؛ دو تن از شعرای خوزستانی تقدیم به شهدای حادثه تروریستی حله عراق اشعاری را تقدیم نمودند.

 

حامد صافی

تقدیم به شهدای حله
من وارث غمی همه گیر و جهانی ام
باید در این مسیر ، پریشان بخوانی ام

اندوه من به قدمت تاریخ می رسد
دیری است معتقد به غمی درزمانی ام

اسطوره-شهرهای جهان را خبر کنید
اینجاست کربلا -وطن آرمانی ام-

«همواره عشق بی خبر از راه می رسد»

دنبال زخم حادثه ای ناگهانی ام

 پروانه نیستی که بفهمی که آتش است
عشقی که می زند به دل زندگانی ام

خاکسترم مقدمه جان تازه ایست
ققنوس باش تا بتوانی بدانی ام

*   *    *       *
«با کاروان حِله» تنیده است جان من
حالا شبیه فرخی سیستانی ام
 

 

***********************

من وارث غمی همه گیر و جهانی ام
باید در این مسیر ، پریشان بخوانی ام

اندوه من به قدمت تاریخ می رسد
دیری است معتقد به غمی درزمانی ام

اسطوره-شهرهای جهان را خبر کنید
اینجاست کربلا -وطن آرمانی ام-

«همواره عشق بی خبر از راه می رسد»

دنبال زخم حادثه ای ناگهانی ام

 پروانه نیستی که بفهمی که آتش است
عشقی که می زند به دل زندگانی ام

خاکسترم مقدمه جان تازه ایست
ققنوس باش تا بتوانی بدانی ام

*   *    *       *
«با کاروان حِله» تنیده است جان من
حالا شبیه فرخی سیستانی ام*

*با کاروان حله برفتم ز سیستان
با حله ای تنیده ز دل بافته ز جان

 

***********************

 

به استقبال از غزل سید علیرضا شفیعی
(شد بسته راه تابش چشمان دیگری)

چشمم نشسته است به باران دیگری
اندوه دیگری و زمستان دیگری

پرواز هم مقدمه دام و دانه است
باید پناه برد به زندان دیگری

دنیا به شور معجزه ها تن نمی دهد
هر روز کفر می شود ایمان دیگری

من کافرم اگر که مسلمانی شما
تازه شده ز خون مسلمان دیگری

تا بوده کینه بوده و تا هست فتنه است
بر نیزه می رود سر قرآن دیگری

ای اهرمن! به خاتم خود التماس کن
می آید از مسیر، سلیمان دیگری

از راه دور آمده ام آتشم بزن
تا سر زند ز عشق تو سلمان دیگری
 
ما را بکش که مرگ از این عشق، زندگیست
از خون ما گرفته غزل جان دیگری

کابوس دشمن است که روزی بنا شود
 از قلب خاک سوریه ایران دیگری
 

 

سید علیرضا شفیعی

 

به شهدای مظلوم حادثه تروریستی حله عراق، که سیدالشهدا (علیه السلام) را زیارت کردند…

باز در بین راه کرب و بلا
نغمه ی ارجعی به گوش رسید
خون مولا ز خاک جوشید و
به دل عاشقان خروش رسید

هرکه سرخ است بال پروازش
قاب قوسین آسمانش شد
شاهد مدعای عاشقی اش
دادن خون و بذل جانش شد

هرکه شد کشته ی مسیر حسین
روی لب داشت عاقبت لبخند
میزبانش ملائک اند و به شوق
نور در پیش پاش می پاشند

ای که در راه عشق جان دادی
گرچه در خاک و خون تنت گم شد
چشم تو روشن! این خطاب به توست
که "سلام بما صبرتم"*شد

چشم وا کن! ببین برای تو
سبز شد تا ابد تمام فصول
خود او آمده به دیدارت
کربلایی! زیارت تو قبول

#سید_علیرضا_شفیعی

*"سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار" ؛ سوره رعد، آیه ۲۴