زائر آستان سامرا

کم کم از راه میرسد شعری با مضامین ناب چشمانت بیقرار است تا ورق بزند صفحه ای از کتاب چشمانت کرده ای بر زبان خود جاری کلماتی که عطر آگین اند عاشقان روز و شب ز خرمن تو خوشه خوشه بهار می چینند در شب تلخ مرگ این دلها یاد تو مایه ی حیات شده […]

کم کم از راه میرسد شعری

با مضامین ناب چشمانت

بیقرار است تا ورق بزند

صفحه ای از کتاب چشمانت

کرده ای بر زبان خود جاری

کلماتی که عطر آگین اند

عاشقان روز و شب ز خرمن تو

خوشه خوشه بهار می چینند

در شب تلخ مرگ این دلها

یاد تو مایه ی حیات شده

ذکر اوصاف تو چه شیرین است

نام تو آیه ی حیات شده


ای که قلب تو مهبط وحی است

باز از جامعه حکایت کن

هادی اهل بیت پیغمبر!

دل گمراه را هدایت کن

کاش که مثلابن عبدالله

بشوم آشنا به مکتب تو

با سلامی که میدهم از دور

بشوم بیقرار هرشب تو

ای هلال غریب سامرا!

بارگاه تو قبله دلهاست

هرکه از عشق بهره ای دارد

زائر آستان سامراست…