بازسازي نيروي اجتماعي معطوف به انقلاب اسلامي(4):

«پیرو بودگی برای احزاب» یا «پیشرو بودن در طرح امام _ امت»

حجت الاسلام مجتبی نامخواه در وبلاگ طبقه سه نوشت: در شماره پیشین به این نکته اشاره شد که در سطح کلان اجتماعی ما نیاز جدی به بازتولید انقلاب اسلامی و آرمان‌هایش در چارچوب جنبش‌های اجتماعی داریم.  اما در سطوح کاربردی‌تر، باید ظرفیت‌های اجتماعی موجود را در راستای پروژه‌ی کلان بازیابی و بازسازی حزب‌الله فعال کنیم. […]

حجت الاسلام مجتبی نامخواه در وبلاگ طبقه سه نوشت:

در شماره پیشین به این نکته اشاره شد که در سطح کلان اجتماعی ما نیاز جدی به بازتولید انقلاب اسلامی و آرمان‌هایش در چارچوب جنبش‌های اجتماعی داریم. 

اما در سطوح کاربردی‌تر، باید ظرفیت‌های اجتماعی موجود را در راستای پروژه‌ی کلان بازیابی و بازسازی حزب‌الله فعال کنیم. این ظرفیت‌های اجتماعی در دو بستر تاریخی ظهور و بروز فعال دارند؛ یکی در ماه‌های منتهی به انتخابات ۹۲ و دیگری در سال‌های ۸۴ تا ۹۲٫ دوره‌ی پیش رو را می­توان فرصت بازیابی برای ظرفیت‌هایی دانست که جریان اجتماعی حزب‌الله برای بازسازی خود به طور جدی به آن‌ها نیاز دارد.

۱٫      ظرفیت‌های اجتماعی انتخابات ۹۲

در این دوره‌ی تاریخی، دو سطح ظرفیت اجتماعی عمده فراروی پروژه‌ی بازیابی و بازخوانی حزب‌الله وجود دارد. بخشی از این ظرفیت‌ها، فکری و گفتمانی است و بخش دیگر اجتماعی.

در سطح فکری برخی ایده‌ها مطرح شد که می‌تواند فصل جدیدی را در مطالبات از نظام رسمی اداره‌ی کشور را رقم بزند؛ ایده‌هایی مثل اصلاح ساختار اجرایی، مقاومت و پیشرفت، تأکید بر جمهوریت و آزاد کردن ظرفیت‌های مردمی، عدالت ساختاری و مدیریت جهادی. 

این ایده‌ها را می‌توان «انکشاف ظرفیت‌هایی جدید از گفتمان انقلاب» و به مثابه‌ی ارزش‌ افزوده برهه‌ی انتخابات ۹۲ دانست.

در سطح اجتماعی نیز انتخابات ۹۲ دو ظرفیت کلان و خُرد اجتماعی را فراروی جبهه‌ی انقلاب گشوده است.

در سطح کلان و هویتی، این ظرفیت عبارت است از حضور مستقل حزب‌الله در این انتخابات. جریان حزب‌الله در این انتخابات، تجربه‌ی یک حضور مستقل از پدرخواندگان محافظه­کار جریان راست را تجربه کرد. این حضور از آغازین مراحل دعوت، از هر گونه همراهی سیاسیون حرفه‌ای در امان بود. اگر این روند ادامه یابد و همچنان در انتخابات استقلال حزب‌الله در سازوکارهای وحدت قبیله­ای معامله نشود، همین استقلال مقطعی می‌تواند نقطه‌ی رهایی حزب‌الله از احزاب باشد. حزب‌الله در این انتخابات حضور و فعالیت در یک منطقه‌‌ی آزاد را تجربه کرد و همین تجربه می‌تواند راه رسیدن به آزادی از احزاب را به ما نشان دهد. اما نباید فراموش کرد این دوره در روند رهایی حزب‌الله فقط یک نقطه‌ی رهایی بود، نه خود رهایی. به این معنا که محافظه‌کاران سیاست باز به خوبی و به زودی می‌توانند با تغییر اسم و دادن نقش بیشتر به کادرهای جوان‌تر خود، مناسبات محافظه‌کارانه و شیخوخیت‌مآبانه‌ی خود را مجدداً بازسازی و بر آینده‌ی حزب‌الله مسیطر کنند.

جریان حزب‌الله در این انتخابات، تجربه‌ی یک حضور مستقل از پدرخواندگان محافظه­کار جریان راست را تجربه کرد. این حضور از آغازین مراحل دعوت، از هر گونه همراهی سیاسیون حرفه‌ای در امان بود. اگر این روند ادامه یابد و همچنان در انتخابات استقلال حزب‌الله در سازوکارهای وحدت قبیله­ای معامله نشود، همین استقلال مقطعی می‌تواند نقطه‌ی رهایی حزب‌الله از احزاب باشد.

نباید فراموش کرد آنچه برای حزب‌الله «پیروبودگی برای احزاب» را به جای «پیشرو بودن در راه انقلاب و در طرح امام و امت» رقم زده است، نه چند چهره‌ی محافظه­کار سنتی، که سازوکار محافظه­کارانه است. مسئله‌، افراد فعال در روند شیخوخیت نیست، مسئله فرآیند شیخوخیت است. برای اینکه چند محافظه­کار کم‌سن‌و‌سال­تر با ادعای تحول‌خواهی و نهایتاً یک رفرم ظاهری و اسمی، همان مناسبات را بر آینده‌ی حرکت اجتماعی حزب‌الله حاکم نکنند، یک مسیر نقادی معرفتی طولانی در پیش است. تنها با پیمودن این مسیر است که رسوبات محافظه‌کاری از ذهن و زبان حزب‌الله زدوده خواهد شد. 

بنابراین ظرفیت حضور مستقل حزب‌الله در انتخابات، برای فرآیند آزادی حزب‌الله از بند احزاب مهم است، اما این نهایتِ کار نیست. تنها یک نقطه‌ی امید و رهایی برای حزب‌الله است که اگر بسط اجتماعی و فکری لازم را پیدا کند، به رهایی منجر می‌شود.

باید قدر این امکان حضور جریان حزب‌اللهی به صورت مستقل و آزاد از احزاب را دانست. اما باید دانست که نهادینه شدن این امکان از خود آن مهم‌تر است. این امکان حضور مستقل، اجتماعی و سیاسی بود و تا مبانی معرفت‌شناختی آن بسط نیابد، ضمانت تداوم نخواهد داشت. ارزش این استقلال و محافظت از آن برای مشتبه نشدن صف نیروی اجتماعی انقلاب با این جریانات، یک فرصت‌ـ‌مسئولیت بزرگ است. 

اگر ظرفیت این استقلال، رهایی و آزادی حزب‌الله بازتولید نظری و تئوریزه نشود، محافظه‌کاران با تبرئه‌ی خود از جرم بزرگ تراشیدن مسئله‌ی فرعی در عرض مسائل اصلیِ مطرح‌شده در گفتمان رهبری، به توده‌های حزب‌الله می‌باورانند که فقدان نوعی وحدت قبیلگی عامل ناکامی­هاست.

اما ظرفیت اجتماعی این ایام در سطوح خُرد شکل‌گیری یک شبکه‌ی سیاسی‌ـ‌اجتماعی وسیع، اعتقادی، خالص و فارغ از مناسبات احزاب است. قطعاً بخشی از این شبکه به دلایل و انگیزه‌های مختلف امکان تداوم ارتباط را ندارند، اما اگر پروژه‌های عینی در راستای تحقق تکاملی آرمان‌های انقلاب به وسیله‌ی هسته‌های مقاومت نظری طرح شود، این شبکه به خوبی می‌تواند با انسجام بیشتر، زمینه‌ی بروز اجتماعی مستقل برای حزب‌الله را فراهم آورد.

 

اگر ظرفیت این استقلال، رهایی و آزادی حزب‌الله بازتولید نظری و تئوریزه نشود، محافظه‌کاران با تبرئه‌ی خود از جرم بزرگ تراشیدن مسئله‌ی فرعی در عرض مسائل اصلیِ مطرح‌شده در گفتمان رهبری، به توده‌های حزب‌الله می‌باورانند که فقدان نوعی وحدت قبیلگی عامل ناکامی ­هاست.

 

۲٫      ظرفیت‌های ۸۴ تا ۹۲ 

همچنین برای بازیابی و بازسازی حزب‌الله، در خلال سال‌های ۸۴ تا کنون، ظرفیت‌هایی بروز کرده که شرایط سیاسی‌ـ‌اجتماعی وقت اجازه‌ی بهره‌مندی از آن‌ها را سلب کرده است.

با پایان دولت دهم، علی‌رغم همه‌ی فرازونشیب‌ها، ما با نسلی از چهره‌های جوان حزب‌اللهی مواجهیم که سابقه­ ی مدیریت‌های خرد و کلان اجرایی را دارند. این سابقه و تجربه در سطحی فراتر از افراد، یک ظرفیت بی‌بدیل برای آشنایی جریان آرمان‌خواه با مفهوم ساختار اجرایی است. این شناخت امکان دو حرکت جدی را به ما می‌دهد؛ اول اینکه ما می‌توانیم به واسطه‌ی این تجربه و شناخت، مطالعات تخصصیِ مطالبات عمومی را آغاز کنیم. به بیان ساده‌تر، اگر تا پیش از سال ۸۴ و تا کنون در پی مطالبه­ی عدالت بودیم، اکنون و با تجربه­ای که از واقعیت صحنه‌ی اجرا داریم، می‌توانیم از عدالت به طور مشخص و در حوزه­های صنعت، سلامت، کار و کارگر و مانند آن حرف بزنیم؛ یعنی به ساخت معنایی مشخص و بخشی‌ـ‌تخصصی از عدالت و آرمان‌های انقلاب برسیم. به علاوه حلقه‌ها و برنامه‌های سیاست‌پژوهی را در حوزه‌ها مختلف شکل بدهیم. حلقه‌هایی که با توجه به اسناد بالادستی و ظرفیت‌ها و ظرافت‌های واقعی ساختارهای اجرایی، مطالبه‌ی عمومی آرمان‌های انقلاب را بدل به مطالعاتی تخصصی با پشتوانه‌ی مردمی نمایند. این‌چنین خواست‌هایی را هر تیم اجرایی، اجرا خواهد کرد.

علاوه بر این، در تفکر، انقلاب در سال‌های اخیر به دستاوردهای زیادی در حوزه‌ی اجرا دست یافت. دستاوردهایی که مسئولیت مهمی در ارتباط با تئوریزه کردن تجربیات سال‌های پیش روی برای ما ایجاد کرده است. دستاوردهایی مانند سفر استانی که تفکر و تحرک برای پیشرفت را از حالت متمرکز و مرکزی به درون شهرها و استان‌ها برد. مطالعه­ی اینکه این سفرها چه ضعف‌هایی داشتند و چه ظرفیت‌هایی فراتر از وضع موجود در این سفرها نهفته است. در سفرهای اولیه، یک نوع تلاش عمومی برای طراحی برنامه‌هایی برای پیشرفت هر استان و شهرستان در میان نخبگان و متخصصین دور از مرکز و مراکز تصمیم‌ساز مشهود بود. البته متأسفانه این ظرفیت جدی گرفته نشد و در پیچ‌وخم‌های اداری ناامید شد. اما در هر حال، سفرهای استانی بدیل جدی مدیریت متمرکز خواهد بود. 

برای رهایی از وضع موجود و پمپاژ نگران‌کننده­ی مسائل فرعی به وسیله‌ی محافظه‌کاران سیاست‌باز، باید هسته‌های طرح و بررسی مسائل اصلی و بنیادین انقلاب را شکل داد. هسته‌های مقاومت نظری که در برابر هر آنچه برای انقلاب اسلامی «مسئله» نیست، مقاومت کنند.

همچنین به عنوان نمونه، تبدیل ساختار متمرکز و بروکراتیک برنامه‌ریزی برای کشور و نابودی دولت تکنوکراسی در دل دولت جمهوری اسلامی، که با تغییر ساختار سازمان برنامه اتفاق افتاد، یک ظرفیت مهم است و اینکه تفکر برای پیشرفت از یک عقلانیت منفصل از انتخاب مردم به «عقل مردمی» سپرده شود. در پرتو این فهم جدید از مقوله‌ی اجراست که ما ارزش و بی‌بدیلی ساختارهایی مانند جهاد سازندگی را بهتر متوجه می‌شویم و می‌توانیم بازخوانی و سپس بازسازی این مدل نهادها را کلید بزنیم. 

برای رهایی از وضع موجود و پمپاژ نگران‌کننده­ی مسائل فرعی به وسیله‌ی محافظه‌کاران سیاست‌باز، باید هسته‌های طرح و بررسی مسائل اصلی و بنیادین انقلاب را شکل داد. هسته‌های مقاومت نظری که در برابر هر آنچه برای انقلاب اسلامی «مسئله» نیست، مقاومت کنند. تحلیل امنیتی (به فرض صحت) نمی‌تواند مبنای هیچ کنش اجتماعی قرار گیرد. تنها ثمره‌‌ی این تحلیل‌های شبه‌امنیتی و بدبینانه و منفی‌نگرانه برای حزب‌الله یا سکوت محافظه‌کارانه است یا فریاد سیاست‌زده و ایضاً محافظه‌کارانه. همین سیاست‌زدگی است که باعث شده است هنگامی که مردم به طرز کاملاً درستی به «مسائل اصلی» می‌اندیشند، ما دنبال مسائل فرعی باشیم.


این یادداشت آخرین بخش از تحلیلی است که درباره ی بایسته های نیروی اجتماعی معطوف به انقلاب اسلامی در دوران جدید مطرح تهیه ر شده است.  در اینجا قسمت های اول، دوم و سوم این یادداشت را ببینید.