پس از سقوط حسنی مبارک در سال ۲۰۱۱، حزب اخوانالمسلمین با رأی مردم در اولین انتخابات تاریخ مصر روی کار آمد. حزبی که ۸۵ سال از آغاز شکلگیری آن میگذشت، اینک با فرصتی برای عملیاتی کردن اندیشههایش روبرو شده بود. به گزارش ایسنا، محمودرضا امینی در ادامه یادداشت خود در روزنامه اطلاعات در ادامه نوشت: […]
پس از سقوط حسنی مبارک در سال ۲۰۱۱، حزب اخوانالمسلمین با رأی مردم در اولین انتخابات تاریخ مصر روی کار آمد. حزبی که ۸۵ سال از آغاز شکلگیری آن میگذشت، اینک با فرصتی برای عملیاتی کردن اندیشههایش روبرو شده بود. به گزارش ایسنا، محمودرضا امینی در ادامه یادداشت خود در روزنامه اطلاعات در ادامه نوشت: این گروه گرچه با رویکرد اسلامی و بنیانهای دینی توانست نظر اکثریت مردم را جلب کند و بر کرسی قدرت جای گیرد، اما رفتارهایی چون رابطه با آمریکا و تسامح با اسرائیل را در پیش گرفت.
لازم به ذکر است که اخوانیها هرکجا قدرت را دست گرفتند (لیبی، تونس، ترکیه و الجزایر) به برقراری روابط با آمریکا، عربستان و تا حدودی با اسرائیل پرداختند. اینگونه روابط اگرچه تا حدی مورد خرسندی آمریکا است، اما اصالتا ایالات متحده در شرایط موجود، انسجام اسلامی را نمیپذیرد و به این وضعیت، صرفاً به عنوان یک الزام سیاسی موقت نگاه میکند و در واقع در پی ضربه زدن به شاکله این حزب است، مانند آنچه در مصر در نتیجه کودتا علیه اخوانالمسلمین رخ داد.
این در حالی بود که مرسی از ابتدای تشکیل حکومت، رابطه خصمانه یا حداقل سردی را با متحد اصلی آمریکا در خاورمیانه (اسرائیل) در پیش نگرفت. رئیس جمهوری مصر با وجود پشتوانه اسلامی حزب، فرهنگ دینی جامعه مصر و پیشینه دستاندازیهای دولت یهود به تمامیت ارضی این کشور، علاوه بر نامهنگاری دوستانه با پرز، به ارتقای رابطه در حد سفیر اقدام کرد، اما شواهد نشان میدهد که این گونه اعلام مواضع آشتیجویانه با سیاستهای غربی هم راهکار کسب رضایت آمریکا نیست. در واقع میتوان گفت که حوادث مصر همچنان با سایه حضور و نفوذ آمریکا و کشورهای منطقه مثل عربستان در حال وقوع است.
عربستان سعودی و امارات متحده عربی از کودتای نرم ارتش و کنار زدن اخوانیها از قدرت در مصر، ابراز رضایت کردند، تا آنجا که پس از برکناری مرسی، وزارت خارجه امارات پیشنهاد کمک ۳ میلیارد دلاری را به این کشور داد. علت حمایت عربستان از وقوع ناآرامیهای اخیر مصر. تضاد ایدئولوژیکشان با اخوانالمسلمین است. اخوانیها که با آرای مردم به رأس هرم قدرت رسیدند نشان دادند که برگزاری انتخابات و ساز و کارهای مردم سالاری، تضادی با اسلام ندارد، امری که در صورت موفقیت این حزب در اداره کشور، میتوانست جایگاه قدرت مطلقه خاندان آل سعود را متزلزل کند، زیرا یکی از خواستههای مردم عربستان، برگزاری انتخابات و چرخش پستهای کشوری است. خاندان آل سعود برای جلوگیری از ایجاد یک الگو برای اداره حکومت در نظام سیاسی کشور، ناکامی اخوانالمسلمین مصر را بهترین وسیله میدید. در صورت شکست اخوان در امر حکومتداری، طبیعتاً امید طرفدارانش در سایر کشورهای عربی برای مقابله با استبداد خاندانهای پادشاهی، به یاس تبدیل میشد.
لازم به ذکر است که اخوانالمسلمین در کشورهای عربی مثل بحرین، کویت، امارات و همچنین عربستان نفوذ بسیاری دارد و محتمل بود که با توفیقشان در مدیریت سیاسی کشور مصر، بر میزان قدرتشان در کشورهای مذکور افزوده میشد. علاوه بر این، ماهیت ضد شیعه سلفیهای مورد حمایت عربستان در تضاد با دیدگاههای میانهروی اخوانالمسلمین نسبت به جهان اسلام قرار دارد که نتیجه این اعتدال، نزدیکی محمد مرسی به جمهوری اسلامی ایران بود، مسئلهای که آل سعود آن را تهدیدی علیه هژمونی منطقهای خود میداند.
بر این اساس است که تحولات اخیر و آشوب در مصر، نهتنها مورد رضایت عربستان واقع شد بلکه تا حدی با اعمال نفوذ ریاض بر سلفیهای فعال در بازیهای سیاسی مصر رخ داد و همسو با کارشکنیهای آمریکا در روند دولتسازی و ثبات مصر قرار گرفت. اما مسئله اصلی این است که آیا ایالات متحده تمایلی به برقراری ثبات و انسجام اجتماعی و سیاسی در مصر و سایر کشورهای عربی اسلامی خاورمیانه دارد؟ برای پاسخ به این پرسش باید به استراتژی ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه نگاهی انداخت.
بر این اساس، کشور مصر در استراتژی خاورمیانهای ایالات متحده جایگاهی خاص دارد، به نظر میرسد آمریکا پس از آن که در نتیجه تحولات بیداری اسلامی، متحدین محافظهکار و البته مستبد خود را در دنیای عرب از دست داد، بر آن شد که اهداف خود را در پروسه عملیاتی کردن استراتژی فوق و از طریق هرج و مرج در منطقه پیگیری کند. وجود یک دولت مستقل و قوی در مصر با توجه به رویکردهای اسلامی، هرچند معتدل، میتواند بزرگترین تهدید علیه امنیت و منافع آمریکا و اسرائیل باشد. در واقع سیاستمداران آمریکایی به انسجامی روی خوش نشان میدهند که تحت کنترلشان باشد، بدان گونه که افراد و احزاب بر سر کار، مواضعی ضد صهیونیستی و آمریکایی نداشته باشند و در سیاستهای اعمالی خود نیز منافع آنها را تامین کنند. اما با توجه به آنکه در اندیشههای اسلامی، سیطره دولتهای غیر مسلمان نهی شده است، انسجام اسلامی کشورهای منطقه میتواند باعث تقویت این تفکر در میان ملتها شود که در نتیجه، سمتگیری حکومت را علیه اقدامات غرب و اسرائیل سازماندهی کند.
بر این اساس، دولتمردان آمریکا ترجیح میدهند بر شرایط سیاسی و اجتماعی منطقه، هرج و مرج حاکم باشد تا بتوانند جایگاه خود را بیش از پیش تثبیت کنند و در این اثنا به فرصتهای مناسبی برای اجرای طرحهای راهبردی خود دست یابند. این استراتژی، تقریباً همخوانی کاملی با اوضاع مصر دارد. چنانکه سردمداران ایالات متحده با وجود رویکرد میانهرو اخوانالمسلمین مصر نسبت به غرب، واکنش معترضانهای به کودتای ارتش با توجه به اصول دموکراسی مورد قبولشان نکردند، زیرا اهداف این کشور با حکومت نظامی، دخالت ارتش و درگیریهای سیاسی اجتماعی تعریف شده است. در این میان آنچه آمریکا را در پیشبرد اهدافش در اینباره کمک کرده است، اشتباهات و ناکارآمدی مرسی و حزب متبوعش در طول دوران کوتاه مدیریتش بوده است. رئیس جمهور مصر علاوه بر ایجاد رابطه با اسرائیل بر خلاف خواسته اکثریت مردم مسلمان مصر، در انجام وظایف داخلی خود مانند بهبود خدمات رفاهی و کاهش فقر موفق عمل نکرد و نتوانست آنچنان که باید، رضایت سایر احزاب را در ترسیم پیشرفت کارش برای آینده جلب کند، اگرچه لازم به ذکر است که با وجود کنار زده شدن اخوانیها از قدرت و علیرغم عملکرد ناموفق این حزب در شاکله حکومت و برنامههای اقتصادی مصر، آنها همچنان مهمترین تشکیلات سیاسی این کشور محسوب میشوند و مشخص نیست آمریکا بتواند با استفاده از نفوذ خود در کنار همراهی ارتش و کمک لائیکها، حکومتی کاملاً سکولار مستقر کند. این شکل از حکومت، از مصر یک کشور بیخطر برای منافع ایالات متحده و بعضاً همراه با سیاستهای آمریکا در منطقه خواهد ساخت، اما برای دولتسازی، باید به ریشههای مذهبی و باورهای دینی ملت مصر و ویژگیهای بومی آن نیز توجه داشت. در این شرایط، بهتر آن است که جناحهای مختلف مصری، با ایجاد حکومت آشتی ملی، تلاش کنند از بحران کنونی خارج شوند؛ حکومتی که بتواند منافع ملی مصر و خواستههای تمامی گروهها را تحت پوشش قرار دهد تا بدین وسیله، راه بر نفوذ و کارشکنیهای دولتهای خارجی در جریانهای سیاسی کشور بسته شود. وجود تفرقه و شکافهای اساسی میان دولتمردان مصری، راهی برای تضعیف آنها و وابسته شدنشان به حضور نظامی، سیاسی و کمکهای اقتصادی گسترده آمریکا است.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
Δ
Sorry. No data so far.