جلسه هيات همرزمان شهدا؛

همراه با دو جانباز قطع نخاع در آسایشگاه جانبازان اهواز

اهتزاز پرچم جمهوري اسلامي بر فراز مسجد شهر فاو/ بعضي مي گويند بايد با آمريكا كنار بياييم. اگر اينگونه بود امام حسين (ع) با يزيد بايد كنار مي آمد/ 40 روز از ازدواجم مي گذشت به مقام جانبازي نائل شدم/ هر وقت از لحاظ روحي رنجيده مي شوم و غصه امانم را مي گيرد دوستان شهيدم در خواب به عيادتم مي آيند/ خدا بر ما منت گذاشته كه ما را براي دفاع از اسلام انتخاب كرده

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی عروج؛ برنامه دیدار هیات همرزمان شهدا این هفته عیادت از دو جانباز قطع نخاع عبدالله  قیم و عبدالعلی ذاکر نژاد بود. برنامه در محل آسایشگاه جانبازان بوستان در منطقه آخراسفالت انجام شد. حاج ابراهیم زبیدی راوی جلسه صحبت را با خاطره  ای از جانباز قطعی نخاعی آغاز کرد که سال گذشته به عیادتش رفته بودند. در آن دیدار جانباز بچه ها را تحویل نگرفته بود و به همین دلیل خیلی زود جلسه را خاتمه داده بودند. اما پس از ۳ روز تماس گرفته و درخواست می کند که بچه ها دوباره بازگردند و شرطی برای این دیدار می گذارد. شرط اینکه دست همه را ببوسد. پس از ملاقات دلیل این برخورد را جویا شدند و او گفت که پس از رفتن شما یکی از دوستان شهیدم را در خواب دیدم که نسبت به برخورد من با شما اعتراض کرد. به او از دلتنگی ها و کم لطفی ها گفتم. و او گفت که خدا خواسته که شما را اینگونه ببیند. و من خواستم تا شما را ببینم و حلالیت بطلبم.

زبیدی حاضرین را که ترکیبی از رزمندگان ریش سفید و جوانان نسل سومی بودند معرفی کرد و هدف از این دیدار را تجدید روحیه و رهایی از آلودگی های دنیا دانست و از برادران جانباز خواست تا دقایقی را صحبت کنند.

حاج آقای قیم که از اهالی روستای خضر آبادان بود از جریانات و فعالیت های سیاسی پیش از انقلاب تا حضور در مناطق عملیاتی دفاع مقدس سخن گفت. وی بهترین خاطره خود را اهتزاز پرچم جمهوری اسلامی بر فراز مسجد شهر فاو و اقامه نماز جماعت در آن محل ذکر دانست.

پس از آن حاج آقای غفاری فضا را به ذکر فضائل اهل بیت (ع) معطر کرد و دقایقی به بیان مصائب آقا اباعبدالله الحسین (ع) پرداخت.

سپس عبدالعلی ذاکرنژاد به ویژگی های محنت بار یک جانباز قطع نخاعی اشاره کرد. او گفت:  جانباز قطع نخاعی کودکی است که از نظر فیزیکی بزرگ نمی شود. همیشه محتاج دیگران است. گرما و سرما آزارش می دهد و هیچ دفاعی از خود نمی تواند نشان دهد. به سرعت دچار زخم بستر می شود و کلیه هایش مشکل پیدا می کند و در نهایت این دو او را از پای در خواهند آورد. اما با وجود این من خود را هیچ می دانم و اعتراضی نسبت به وضعیتم ندارم و خدا بر ما منت گذاشته که ما را برای دفاع از اسلام انتخاب کرده.

وی گفت که اهل ماهشهر می باشم و در مسجد بزرگ شده ام. پدرم از روحانیون این شهر است. ابتدا در سال ۵۹ مجروح شدم ، پس از آن در سال ۶۰ دستم قطع شد و در سال ۶۱ در حالی که ۴۰ روز از ازدواجم می گذشت به مقام جانبازی نائل شدم.

ایشان یادآور شد؛ افتخارم این است که جزو ۵۷ جانبازی بودم که خدمت حضرت آقا شرفیاب شدیم. در مسائل یک شاخص دارم و آن مقام معظم رهبری است. او توصیه کرد که ما باید فرزند خوبی برای حضرت آقا باشیم که ایشان  از سلاله پاک حضرت رسول (س) می باشند.

این جانباز ایثارگر گفت؛ هر وقت از لحاظ روحی رنجیده می شوم و غصه امانم را می گیرد دوستان شهیدم در خواب به عیادتم می آیند. از من دلجویی می کنند و به من آرامش می دهند.

وی همچنین به مسائل سیاسی اشاره کرد و افزود: بعضی می گویند باید با آمریکا کنار بیاییم. اگر اینگونه بود امام حسین (ع) با یزید باید کنار می آمد. امروزه در هر جنایت پستی آمریکا نقش دارد.

در حالی که این جانباز هیچ حرکتی نمی توانست انجام دهد و برای کوچک ترین کارهای خود نیازمند دیگران بود، اما با چنان صلابت و اقتداری سخن می گفت که همه را میخکوب کرده بود. با انرژی و حرارت حرف می زد و در چهره اش لحظه ای ناراحتی و غم نمی دیدی. در طول مراسم جوانان نسل سومی در گوشه کنار آسایشگاه آرام آرام اشک می ریختند و گوش فرا داده بودند بر آن کوه استقامت.

در پایان مراسم همگی دو جانباز را در آغوش گرفتند و دست پای آنان را بوسیدند و از آنان طلب دعای خیر کردند.