اهل ایرانم ولی از روزگار / تو چه پُـرسی زینَهار و زینَهار تیز هوشی دارم و صدها هنر / لیک آک است این همه هوش و هنر گاه اگر هم قافیه گُم میشود / آخرش تقصیر مردم میشود من نشسته م تا که تکریمم کنند / بعد پیش آیند و تحریمم کنند سرزمینم سرزمینی ساده […]
اهل ایرانم ولی از روزگار / تو چه پُـرسی زینَهار و زینَهار
تیز هوشی دارم و صدها هنر / لیک آک است این همه هوش و هنر
گاه اگر هم قافیه گُم میشود / آخرش تقصیر مردم میشود
من نشسته م تا که تکریمم کنند / بعد پیش آیند و تحریمم کنند
سرزمینم سرزمینی ساده است / سرزمینی خاکی و افتاده است
سرزمین داستان های دروغ / رستم و سهراب و رخش و ماست و دوغ
خوش بُـوَد هم آخرِ شاهنامه اش / هم رشادت های در کارنامه اش
تیم فوتسال گرچه خیلی خوب نیست / وضع بابا ها اگرچه توپ نیست
گرچه در تحریم ما سر می بریم / تن زِ زیرِ کار هی دَر می بریم
لیک ما با صنعتِ ماست و خیار / چهره می سازیم خیلی ماندگار
هی حِماسه میکنیم از این طرف / میکنیم بازم حِماسه زان طرف
تازگی جام جهانی رفته ایم / آشکارا و نهانی رفته ایم
توی بحث هسته ای دیگر نگو / گفتگو و گفتگو و گفتگو…
هرچه تهدید است فرصت کرده ایم / مملکت را جمله فُـرمت کرده ایم
توی گونی مملکت را ریختیم / هی تکانده آرد ها را بیختیم
توی دینداری که اصلاً اولیم / گرچه توی خانه قدری تنبلیم
هر کجا یارانه مان تأمین شود / دینمان هم یکسره تضمین شود
گرچه ما تاریخ را گُم کرده ایم / خرج پولِ زخم کژدم کرده ایم
گرچه چند سالیست ما مستأجریم / در عوض از یک نفر مچّـکریم
***
این همه داریم و در این سرزمین / قهرمان داریم خوب و نازنین
قهرمان ما همان بابای ماست / او همان بابای خوبِ باصفاست
چون مدالش بوی ترکِـش میدهد / گاه قلبش را نوازش میدهد
پای بابا مانده در این سرزمین / سرزمینِ خوبِ بابا را ببین!
سرزمینش سرزمینی ساده است / سرزمینی خاکی و افتاده است
سرزمینِ سرفه های ناتمام / دوستی های عمیقِ بادوام
(م. فـروزان)
این مطلب بدون برچسب می باشد.
Δ
Sorry. No data so far.