به مناسبت وفات علامه بهبهاني؛

علامه‌ای که شیعه را از اخباری‌گری نجات داد

استاد گروه اخباريان در كربلا مردي پرهيزگار بود؛ او به نوشته برخي از تاريخ نگاران به مسلك خبرگرايي انتقادهايي داشت و از ابراز باور خود در برابر اخباريان تندرو مي‌ترسيد؛ در مناظره با علامه بهبهاني منطق سرور فقيهان شيعه در مخالفت با اخباري‌گري را پذيرفت و با رويي گشاده از انديشه مجتهد تازه وارد كربلا استقبال كرد.

فقیه بزرگ، علامه محمد باقربن محمد اکمل وحید بهبهانی، در حدود سال ۱۱۱۸ قمری در اصفهان به به دنیا آمد. پدر بزرگوار ایشان محمد اکمل، نوه شیخ مفید و از مجتهدان شهر اصفهان بود، مادر ایشان نیز از نوادگان ملا صالح مازندرانی، داماد علامه محمد تقی و محمد باقر مجلسی است. علامه وحید بهبهانی که دریایی از علوم اهل بیت(ع) را نزد خود داشت، در چنین خانواده ای بزرگ شد و از آموزش های پدر استفاده کرد.

علامه بهبهانی در دوران نوجوانی بود که استاد معارف الهی او، یعنی پدرش از دنیا رفت. این در حالی بود که با سقوط پایتخت صفویان و پیروزی افغان ها، هرج و مرج در اصفهان به اوج رسیده و ادامه تحصیل در آنجا مشکل بود. ایشان در سن ۱۷ سالگی تصمیم گرفت به منظور ادامه تحصیل، به سوی نجف که در آن زمان مرکز تعلیم علوم دینی بود، از اصفهان خارج شود.
 
حضور در نجف و کسب فیض از استاید حوزه
وحید بهبهانی در کنار بارگاه ملکوتی امیرالمؤمنین علی(ع) از محضر اساتید برجسته ای چون سید محمد طباطبایی بروجردی و سید صدر الدین قمی بهره برده و کسب فیض کرد. آیت الله سید محمد طباطبایی بروجردی با دقت نظری که داشت، آثار نورانیت را در چهره طلبه خود دید و او را در حریم خویش جای داده و علامه بهبهانی بدین طریق داماد آیت الله طباطبایی‍ شد.
این دانشجوی اصفهانی در محضر بزرگان یاد شده رشد کرد و به مرور زمان در زمره فقیهان و صاحب نظران زمان قرار گرفت. او در در ابتدا، راه اخباری گری را طی کرد؛ اما در پژوهش های خود دلیل هایی بر نادرستی این روش پیداکرده و از راه اخباری گری جدا شد. بنابراین وقتی در درس سید صدرالدین همدانی حضور می یافت، با استدلال های روشن، سخنان استاد را نقد می کرد و او را که فقیه زمان بود، از ادامه دادن راه اخباریان باز می داشت.
 
سفر به بهبهان
علامه بهبهانی پس از این که متوجه شد بهبهان به یکی از مراکز رشد اخباری گری در جهان تشیع تبدیل شده، درس سید صدر الدین همدانی را رها کرده و به این شهر سفر کرد. او در مسجد "امیر ابراهیم" بهبهان، پایگاه علمی خود را قرار داد و منطقه گسترده ای را زیر پوشش تعلیمات گران بهای خود گذاشت. ایشان در مدت حضورشان با دانشوران اخباری مناظره های بسیاری انجام داد؛ حوزه علمیه پیشرفته ای تأسیس نمود و شاگردان بزرگی را تربیت کرد.
وی ۳۰ سال از بهترین سال های عمر خود را در بهبهان به سر برد؛ با گروهی که خود را از فقیهان بی نیاز می دانستند، مبارزه کرد و سرانجام وقتی مأموریت الهی اش را انجام داد، با شنیدن اخبار نگران کننده پیشرفت اخباریان در کربلا و نجف، عازم سفر به آن نواحی شد تا با منطق روشن خویش شبهه های خبرگرایان را از حریم دین دور کند. علامه بهبهانی از سوی سید محمد طباطبایی اصفهانی، «وحید عصر» لقب گرفت و به دلیل اقامتی طولانی در شهر بهبهان، او را «وحید بهبهانی» خواندند و به لقب‌های دیگری، همچون «استاد اکبر»، «استاد کل»، «علامه ثانی» و «محقق ثالث» نیز مشهور است.
 
مبارزه با اخباریان در کربلا
وضعیت علمی شهر کربلا در آن روزگار موقعیتی عجیب داشت. شدت پیشرفت اخبارگرایی در میان اساتید و دانشجویان، آن چنان بود که خواندن اصول را حرام می دانستند و کتاب های مجتهدان را با پارچه می گرفتند تا دستشان نجس نشود. وی ناگزیر در زیرزمین و دور از چشم اخباریان به تدریس دانشجویان مشغول بود و شاگردان خود را از دریای بی پایان اندوخته ها و پژوهش های خویش برخوردار می کرد.
علامه بهبهانی برای آگاهی از اندیشه های اخباریان کربلا و نقد و بررسی آنها، در درس استاد بزرگ شهر یعنی شیخ یوسف بحرانی شرکت می کرد. او پس از مدتی متوجه شد که شیخ یوسف بحرانی نیز منطقی قوی تر از دیگر دانشمندان اخباری ندارد. پس تصمیم گرفت کربلا را ترک کند و در شهر دیگری آزادانه به تدریس و تحقیق بپردازد. اما یک رؤیای صادق وی را از این سفر باز داشت. ایشان شبی سرور شهیدان را در خواب دید و امام حسین(ع) به او فرمود: راضی نیستم از شهرم خارج شوی. وی با صرف نظر از ترک شهر کربلا، عهده دار اداره یکی از مساجد شهر شد و در آن به اقامه نماز و ارشاد مردم پرداخت.
استاد گروه اخباریان در کربلا، مردی پرهیزگار بود. او که به نوشته برخی از تاریخ نگاران به مسلک خبرگرایی انتقادهایی داشت و از ابراز باور خود در برابر اخباریان تند رو می ترسید، در مناظره با علامه بهبهانی منطق سرور فقیهان شیعه در مخالفت با اخباری گری را پذیرفت و با رویی گشاده از اندیشه مجتهد تازه وارد کربلا استقبال کرد. در پی این توافق و تلاش های پیدا و پنهان علامه بهبهانی در کنار همکاری همه جانبه فقیه بحرانی بود که به از میان رفتن کامل اخباریان انجامید.
 
آثار و برکات علامه بهبهانی
از ثمره دانش آموزی و انتقال دانش آن مرجع بزرگوار می توان به تربیت شاگردانی بزرگ مانند علامه بحرالعلوم، میرزا محمد مهدی شهرستانی، سید علی طباطبایی، شیخ جعفر کاشف الغطا، میرزای قمی، سید محسن اعربی، ملا مهدی نراقی، ملا احمد نراقی، حاج محمد ابراهیم کلباسی، سید محمد باقر شفتی و بسیاری دیگر که در شمار دانشمندان فقه شیعه قرار دارند اشاره کرد.
همچنین ایشان دستاوردهای علمی خود را در بیش از ۷۰ عنوان کتاب و رساله نوشته است که به برخی از انها اشاره می شود:
۱٫ شرح مفاتیح الفقه ملا محسن فیض کاشانی در ۸ جلد
۲٫ فوائد حائریه
۳٫ حاشیه بر مدارک
۴٫ رساله الاجتهاد و الاخبار
۵٫ رساله ای در جبر و اخبار
۶٫ فوائد الرجالیه
۷٫ تعلیقات بر رجال میرزا محمد استر آبادی
۸٫ حاشیه بر مسالک
۹٫ رساله ای در حجیت استصحاب و انواع آن
۱۰٫ رساله ای در اصل برائت
۱۱٫ م‍ص‍اب‍ی‍ح ال‍ظلام ف‍ی ش‍رح م‍ف‍ات‍ی‍ح ال‍ش‍رای‍ع (شرح مفاتیح ال‍ش‍رای‍ع ملا محسن فیض کاشانی) در ۸ جلد
۱۲٫ حاشیه الوافی
 
روزگار کهنسالی
آیت الله وحید بهبهانی در روزگار کهنسالی درس حوزه کربلا را به سید علی طباطبایی و دیگر شاگردانش سپرد و سید مهدی بحرالعلوم را به اداره حوزه نجف برای تدریس شرح لمعه انتخاب کرد.
عمر پربار استاد حوزه های علمیه شیعه، از نود سال فراتر رفت. سرانجام بیماری همه بدن علامه را فرا گرفت و ناتوانی ایشان روز به روز بیشتر می شد تا این که در سال ۱۲۰۵ قمری به دیدار حق شتافت. مؤمنان از شهرهای مختلف پیکر پاکش را تا حریم مقدس امام حسین(ع) همراهی کردند و در رواق شرقی آن، کنار آرامگاه شهدا به خاک سپردند.
 
مرجع / رسا