عصر حضور دوباره مسلمان ها در عرصه های دینی و دنیایی

یک اصل این است که انسان در هر عرصه و در هر حوزه ای از عرصه ها و حوزه های دنیایی و آخرتی غایب باشد , نباید در آن حوزه و عرصه ای که غایب است , انتظار سود , انتظار پیشرفت , انتظار شناخت و انتظارهای دیگر داشته باشد. مثلا کسی که به دانش […]

یک اصل این است که انسان در هر عرصه و در هر حوزه ای از عرصه ها و حوزه های دنیایی و آخرتی غایب باشد , نباید در آن حوزه و عرصه ای که غایب است , انتظار سود , انتظار پیشرفت , انتظار شناخت و انتظارهای دیگر داشته باشد. مثلا کسی که به دانش و پژوهش بی اعتنا است و کلا در این عرصه غایب می باشد , هیچ وقت نباید انتظار پیشرفت در این حوزه داشته باشد و گمان کند بدون حضور فعال و جدی در زمینه دانش , می توان علامه و دانشمند شد و به پیشرفتی دست یافت .

در سایر زمینه های مادی و معنوی نیز همین اصل , صادق و برقرار است و حضور و یاغیبت ما در هر عرصه ای , با بهره مندی و یا عدم بهره مندی ما در آن عرصه , پیوند دارد. این موضوع به قدری بدیهی است که هیچ کسی نمی تواند در آن شک داشته باشد و در این باره تناسبی مشاهده نکند.
مقدمه فوق را به این دلیل بیان کردیم که وارد این مبحث شویم که ریشه بسیاری از مشکلات و نا رسایی های کنونی جوامع اسلامی , معلول غیبت تاریخی و طولانی مسلمان ها در حوزه هایی است که قوام , قدرت و رفعت جایگاه عمومی جوامع کنونی , برخاسته از حضور جدی و فعال افراد آن جوامع در این حوزه ها می باشد.

واقعیت تاریخی این است که تا زمانی که مسلمان ها نگرش جامع به اسلام داشتند و در عمل به تعالم اسلام , گزینشی رفتار نمی کردند. از هرجهت , پیشرو و سرور جهانیان بودند. اگر به دوره های طلایی و مشعشع تاریخ اسلام چشم بدوزیم , متوجه خواهیم شد که در آن دوره ها , مسلمان ها در همه حوزه ها حضور جدی و فعال داشتند و همین حضور جدی سبب شده بود که در همه زمینه ها , جلوتر از دیگران حرکت کنند و افتخار پیشگامی در جهان را داشته باشند.

در آن دوره ها , مسلمان ها از یک سو در امور معنوی و فرهنگی , پیشرو بودند و از سوی دیگر در سیاست و کشورداری و اداره جامعه حرف اول را می زدند , از یک سو در دانش های گوناگون , دیگران را مبهوت پیشرفت خود کرده بودند و از سوی دیگر در امور نظامی و تسلط بر نقاط کلیدی جهان , دیگران به گرد پایشان هم نمی رسیدند. در آن دوره ها , مسلمان ها عملا ثابت کرده بودند که اسلام برتر است و به همین دلیل , جوامع اسلامی نیز از هر نظر بر دیگر جوامع برتری دارد.

سیر نزولی و عقب ماندگی جوامع اسلامی از زمانی آغاز شد که مسلمان ها در عمل به تعالیم اسلام, جامع نگری را به تدریج از دست دادند و اسلام و رفتار اسلامی و دینی را به برخی از جنبه ها و سیماهای دینی منحصر کردند.

به عبارت دیگر , مسلمان ها وظیفه خود را که حضور فعال و جدی در همه عرصه های دینی و دنیوی است , کنار نهادند و صرفا به ارتباط شخصی خود با خدا و عبادت که آن هم با ضعف ها و سطحی نگری ها و انحرافاتی همراه بود , مشغول شدند. در پی این رویکرد بود که مسلمان ها به تدریج از عرصه های سیاسی , حکومتی , اجتماعی , علمی , اقتصادی و بسیاری از عرصه های دیگر خارج شدند و میدان را برای دیگران خالی نمودند. دشمنان دیرینه مسلمانان (غربی ها) نیز از عدم حضور مسلمانان با مسرت استقبال و استفاده کردند و به تدریج در بسیاری عرصه ها از مسلمانان جلو افتادند. دشمنان اسلام بعد از آن که خود را در عرصه های مختلف از مسلمان ها جلوتر دیدند , آرام آرام به فکر تسلط برجهان اسلام افتادند. بدین ترتیب , دوره استعمار و هجوم غربی ها به جوامع اسلامی آغاز شد. با آغاز این دوره , مسلمان ها که هنوز در خواب و بی خبری به سر می بردند , به جای اینکه به خود آیند , در حالت حیرت و سرگردانی , خود را باختند و گمان کردند جلو افتادن غربی ها در امور دنیوی , به معنای جلو بودن آن ها در عرصه فرهنگی , فکری , رفتارها و آداب اجتماعی و… نیز می باشد. این ذهنیت , سبب شد که مسلمان ها از یک سو تحت سلطه سیاسی و استعماری آن ها قرار گیرند و از سوی دیگر , با تقلید از فرهنگ و آداب و رفتارهای اجتماعی غربی ها , که فرهنگ بسیار سازنده و متعالی خود و به آداب و رفتارهای اجتماعی منبعث از این فرهنگ , بی اعتنایی و یا کم اعتنایی نمایند بالاخره , در میان جوامع اسلامی . انبوهی افراد متاثر از فرهنگ غرب به وجود آمد که بسیاری از آن هاحتی نادانسته و جاهلانه , روز به روز در تطبیق رفتار و ظواهر خود با فرهنگ غرب و همچنین در تطبیق ذهنیت و ذائقه های مختلف خود با فرهنگ غرب , می کوشیدند.

مسلمانانی که در برابر غرب , خود را باخته و حیران بودند , به این موضوع توجه نداشتند که علت ترقی غربی ها و دلیل پیشرفت دشمنان تاریخی مسلمانان , قوت و استعداد و توانایی های دشمنان نیست . بلکه سستی ها و غیبت مسلمانان در عرصه های مختلف است که سبب بدبختی ها و پسروی های آن ها شده است . البته در میان مسلمانان عده هوشیاری بودند که به ریشه مشکلات واقف بودند. تلاش های طولانی همین عده بود که به تدریج , موج بیداری در جوامع اسلامی را پدید آورد و در اثر گذشت زمان , جهان اسلام از نظر میزان بیداری و شناختن ضرورت های زمان خود و پی بردن به وجوب حضور در عرصه های مختلف , به مرحله ای که اکنون در آن واقع شده ایم , رسید.

در همین جا به این نکته مهم باید اشاره کنیم که غایب شدن و پا کشیدن مسلمان ها از صحنه های حساس و بااهمیت زندگی دینی و دنیایی و پدید آمدن کرختی در میان آن ها , دارای علل و عوامل متعددی است که در این مجال اشاره به علل مذکور نیست . ولی باید گفت که رواج و رخنه روحیه صوفی گری و پدیدآمدن موج تصوف که مردم را به انزوا و دوری از عرصه های زندگی دعوت می کرد و بهترین مسلمان را گوشه گیرترین , کرخت ترین , به خود مشغول ترین و بی اعتناترین فرد نسبت به عرصه های پرتکاپوی سیاسی , اقتصادی , دینی , فرهنگی و علمی و… معرفی می نمود , از علل بسیار مهم غایب شدن تدریجی انبوهی از مسلمان ها در عرصه های مختلف در طول دوره غفلت و کرختی مسلمان ها می باشد. چیزی که امروز هم که مسلمان ها تا حدود زیادی به تکاپو افتاده اند , برخی افراد و برخی کانون های مشکوک در ترویج این روحیه (روحیه صوفی گری ) , هم در سطح جهان اسلام و هم در حوزه داخلی میهن ما می کوشند. بعنوان مثال , روزنامه ای تصویر مراسم سماع صوفیان و درویشان را در ابعاد ۲۰ در ۲۰ در پیشانی صفحه اول خود چاپ می کند , همچنین شخصی مثل حسین نصر در نوشته ها و گفت وگوهای خود در سطح جهان و ایران , به ترویج و تعریف از صوفیان و باورهای آن ها می پردازد و تحت عنوان بیان فرهنگ اسلامی , فرهنگ و باورها و روحیات صوفیانه را که ناسازگار با فرهنگ ناب و پرتکاپو و جامع نگر اسلامی است , مطرح می نماید.
گرچه در تاریخ معاصر جهان اسلام , عالمان و آگاهانی به پاخاستند تا اندیشه و رفتار مسلمان ها را اصلاح کنند و آن را به رفتار و اندیشه ناب اسلامی نزدیک نمایند و باردیگر , مسلمان ها را در عرصه ها مختلف سیاسی , اجتماعی , علمی و… فعال و حاضر کنند , ولی یقینا سهم امام خمینی (ره ) در این زمینه , بسیار افزون تر از دیگران می باشد. امام خمینی (ره ) با مبارزات گسترده , طولانی و شورانگیز خود توانست ذهنیت و رفتار مسلمان ها را به طور کلی دگرگون سازد و ضرورت حضور آن ها را در عرصه های مختلف , به خوبی تبیین نماید.

امام خمینی (ره ) به طور آشکار و بیانی صریح به مسلمانان هشدار و انذار داد که مسلمان خوب و کیفی , کسی نیست که خود را محصور در کنجی نماید و بدون اعتنا به ضروریات زمان و بدون حضور در عرصه های پرتکاپوی زندگی دنیوی و اخروی و بدون توجه به سیاست , حکومت , اقتصاد , علم و… منحصرا به عبادت بپردازد و تسبیح در دست بگیرد و در کنج مسجد صرفا به ذکرگویی مشغول شود, و آن گاه گمان کند که ادای تکلیف می نماید و…

امام خمینی (ره ) دراین باره چنین می فرماید :

این طور نیست که آدم خوب , کسی باشد که در کنار نشسته باشد و تسبیحی دست بگیرد و در مسجد ذکر بگوید. اگر انسان خوب این گونه بود , حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت امیر مومنان هم این کار را می کردند. ما ندیدیم درتاریخ کسی گفته باشد رسول اکرم و امیر مومنان در جایی از صحنه کناره گیری کنند و در مسجد بنشینند و ذکر بگویند , بلکه برعکس , در همه جا حضور داشتند و در صحنه بودند . (۱ )

سخن امام خمینی به روشنی این معنا را بازگو می نماید که معیار سنجش یک مسلمانی که می خواهد راه خدا را برود و تکالیف دینی خود را انجام دهد , این نیست که تک بعدی باشد و تکالیف و وظایف مسلمانی را در ذکر و عبادت محدود نماید , بلکه مسلمان خوب کسی است که در همه عرصه ها حضور فعال و تاثیرگذار داشته باشد و دقیقا به سیره پیشوایان معصوم تاسی نماید و از کرختی و محروم کردن خود از حضور در عرصه های مهم , کاملا بپرهیزد.

مطلوب دشمنان اسلام این است که مسلمانان مثل آن دوره بی خبری و غفلت , همچنان در غفلت بمانند و در عرصه های مختلف حضور نیابند. بنابراین , وقوع انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی که زمینه حضور مسلمان (به ویژه در ایران ) را در همه زمینه ها مهیا کرد , خواب غربی ها را آشفته نمود و آن ها شدیدا احساس خطر نمودند. از همین جا بود که دشمنی غربی ها با ایران شکل گرفت و آن ها از هر فرصتی استفاده کردند تا به مسلمان ها (به ویژه مسلمانان ایرانی ) اجازه ورود به عرصه های مختلف را ندهند. بنابراین , هم اکنون یکی از علل مهم فتنه گری های غربی ها علیه مسلمانان این است که آن ها نمی خواهند حضور جدی و فعال مسلمان ها در عرصه های مهم سیاسی , علمی , نظامی و… را بپذیرند. نمونه روشن این موضوع در همین ایام , بسیج شدن همه غربی ها و تلاش همه سران استکبار غرب برای جلوگیری از حضور ایران در عرصه دانش هسته ای است . اما آنچه مسلم می باشد , این است که اکنون اندیشه امام خمینی در فعال نمودن مسلمان ها در عرصه های مختلف , عملا به بار نشسته و اکنون عصر حضور مسلمان است . یقینا اگر مسلمانان بدون توجه به کینه توزی های دشمنان جهانی اسلام , همچنان به حضور خود در همه عرصه ها شدت ببخشند و همچنان بکوشند به اندیشه های امام خمینی جامه عمل بپوشانند , عصر حضور آن ها با سیادت و سعادت جوامع اسلامی قرین خواهد شد. منتها پیمودن این راه بزرگ , از مشقت ها و دشمنی ها خالی نیست و جهان اسلام باید با اتحاد و اتفاق خود این راه را بپیماید تا فردایی درخشان داشته باشد.

ماخذ :

۱ ـ صحیفه امام , جلد ۱۷ , ص ۱۰۷

امام خمینی :

این طور نیست که آدم خوب , کسی باشد که در کنار نشسته باشد و تسبیحی دست بگیردو در مسجد ذکر بگوید. اگر انسان خوب این گونه بود , حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت امیر مومنان هم این کار را می کردند. ما ندیدیم در تاریخ کسی گفته باشد رسول اکرم و امیر مومنان در جایی از صحنه کناره گیری کنند و در مسجد بنشینند و ذکر بگویند , بلکه برعکس , در همه جا حضور داشتند و در صحنه بودند.

یکی از علل مهم غایب شدن و پاکشیدن مسلمان ها از صحنه های حساس و با اهمیت زندگی دینی و دنیایی , رخنه روحیه صوفی گری و پدیدآمدن موج تصوف در میان جوامع اسلامی بود , چیزی که امروز هم که مسلمانان ها تا حدودی به تکاپو افتاده اند , برخی افراد و برخی کانون های مشکوک در ترویج این روحیه , هم در سطح جهان اسلام و هم در حوزه داخلی میهن ما می کوشند و حتی تصویر مراسم سماع صوفیان را در ابعاد ۲۰ در ۲۰ در پیشانی صفحه اول روزنامه ها چاپ می کنند
تا زمانی که مسلمان ها نگرش جامع به اسلام داشتند و در عمل به تعالیم اسلام , گزینشی رفتار نمی کردند , از هر جهت , پیشرو و سرور جهانیان بودند. سیر نزولی و عقب ماندگی جوامع اسلامی از زمانی آغاز شد که مسلمان ها در عمل به تعالیم اسلام , جامع نگری را به تدریج تاز دست دادند و رفتار اسلامی و دینی را فقط به برخی از جنبه ها و سیماهای دینی منحصر کردند