شعله ور می ایستم

باتمام انتظارم پشت در می ایستم  زیر باران صدایت شعله ور می ایستم راه دوری نیست از آن دست تا این آسمان تابه انگشت تو باز آید سحر، می ایستم مثل خارستانی از غم زیر چتر بخششت هر چه کمتر گل بریزی بیشتر می ایستم انتظارم رابه قاب زخم آذین می کنم پای لغزشهای خونین […]

باتمام انتظارم پشت در می ایستم

 زیر باران صدایت شعله ور می ایستم

راه دوری نیست از آن دست تا این آسمان

تابه انگشت تو باز آید سحر، می ایستم

مثل خارستانی از غم زیر چتر بخششت

هر چه کمتر گل بریزی بیشتر می ایستم

انتظارم رابه قاب زخم آذین می کنم

پای لغزشهای خونین تبر می ایستم

کی سراب عابرانش نا امیدم می کند

روی حرف جاده چون کوه و کمر می ایستم