مصاحبه با مادر شهيدان نوري

درد و رنج فرزندم قابل تحمل تر از فتنه سال۸۸ بود

هيچ آرزويي ندارم جز طول عمر مقام معظم رهبري و سربلندي نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران ، از مسئولين انتظار دارم به فكر مردم و اشتغال جوانان باشند

پنجشنبه هفته گذشته به بهانه دیدار با خانواده شهیدان نوری به منزل مادر آن دو شهید رفتیم و با حاجیه خانم فخری بهارخانه مادر شهیدان نوری مصاحبه ای انجام دادیم ، درب خانه را زدیم پسر بچه ای در را باز کرد و وارد خانه شدیم. مادر شهیدان نوری داخل اتاق نشسته بود و به علت درد پا نمی توانست بلند شود اما با روی باز از ما با گرمی و مهربانی مادرانه استقبال کرد و خوشآمد گویی نمود و خوشحال شد که به ملاقات وی رفتیم. مادر شهیدان نوری (همسر مرحوم حاج میرزاخان نوری) گفت که من و خانواده ام ۲۷ شهید صالح شهر را از خودمان می دانیم زیرا همیشه چه درگذشته و حال در کنار خانواده آنها بوده و هستیم تمام شهدای صالح شهر با دو شهید برایم هیچ فرقی نمی کند.

با ادای احترام به مقام شامخ شهدای دفاع مقدس بخصوص ۲۷ شهید صالح شهر ،توجه شما را به مصاحبه صورت گرفته جلب می نمائیم.

 

    ضمن سلام خدمت شما لطفا در مورد پسرانتان شهیدان غلامحسین و محمد بگویید ؟

علیکم السلام ،شهادت غلامحسین برایم خیلی سنگین تر از شهادت محمد بود هرچند برایم هیچ فرقی ندارند غلامحسین بسیار با اخلاق ،شوخ ، دوست داشتنی و با محبت بود و محمد با توجه به سن جوانش بیشتر وقتش را با دوستان و همرزمانش می گذراند ، فکر می کنم اگر زنده بود فوتبالیست خوبی می شد.

 

    مادر جان تا حال شده خوابشان را ببینید ؟

خیلی زیاد خوابشان را می بینم.

    می توانید یکی از خوابها را برایمان تعریف کنید ؟

من خواب محمد را قبل از شهادتش دیدم که از من خداحافظی کرد.

    امکانش هست برایمان کامل تعریف کنید؟

ساعت ۴ شب بود محمد به خوابم آمد که می گفت دا )مادر) بیدار شو گفتمش من بیدارم ،محمد گفت نه دا بیدار باش بازم گفتمش من بیدارم دوباره گفت پس همیشه بیدار باش من رفتم خداحافظ، گفتم کجا ، از خواب که بیدار شدم . همان شب پیش خودم تکرار می کردم چرا گفت ( همیشه بیدار باش من رفتم خدا حافظ)فهمیدم که محمد شهید شده هرچند حاجی و دخترم گفتند خواب دیدی چیز خاصی نیست اما من تعبیری جز شهادت محمد نمی توانستم داشته باشم و تعبیر من درست بود .

    چطور خبر شهادت محمد را متوجه شدی ؟

بعد از ظهر پنج شنبه بود که چند نفر از مسجد جامع شهر آمدند درب منزل ما تا آنها را دیدم گفتم محمد شهید شده ؟! و خبر شهادتش را آورید؟! گفت حاجی میرزاخان کجاست گفتم اگرجریان شهادت محمد است من دیشب فهمیدم و به حاجی گفته ام و آنها نزد حاجی رفتند.

    بعد که به پدرشان گفتند چی شد ؟

حاجی خدا بیامرز اصلا ناراحت نشد و می گفت خدا امانتی داده بود که پس گرفت و در آن زمان که پوشیدن لباس مشکی رسم بود این کار را نکرد و پیراهن سفید پوشید و خدا را شکر می کردکه امانتدار خوبی بوده است.

.

    آخرین بار که رفت یادتان هست ؟

دقیقا یادم هست ، از آنجایی که قبل از شهادت مجروح شده بودند دوستانش زیاد به او سر می زدند محمد با تمامی جوانان آن موقع دوست بود.

    از شهادت غلامحسین و محمد بگویید؟

چهار تا از پسرانم در عملیات کربلای ۴ حضور داشتند،که شهیدان غلامحسین و محمد مجروح شدند شهید محمد از ناحیه چشم شیمیایی شدند که دوباره به جبهه رفتند و در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسیدند اما شهید غلامحسین از ناحیه چشم و ریه شیمیایی شد،به علت شدت زیاد شهید غلامحسین را به بیمارستان تهران منتقل می کند که پس ازسالها تحمل درد و رنج جانبازی در تاریخ ۶/۱/۹۰ به درجه رفیع شهادت نایل آمدند. اما درد و رنج فرزندم قابل تحمل تر از فتنه سال ۸۸ بود و تنها چیزی که مرا آرامش می داد جمله ای بود قبل از شهادت محمد در خواب به من تاکید می کرد : همیشه بیدار باش و معنی این جمله را در فتنه سال ۸۸ فهمیدم .

 

    از وصیت نامه شهیدان غلامحسین و محمد یادتان هست ؟

شهید محمد در وصیت نامه از امام (ره) یاد می کند که هرچه هست مدیون امام بزرگوار هستیم و در جایی دیگر می نویسد مادرم به دوستان و آشنایان بگوئید مرا حلال کنند و از همه همشهریان طلب بخشش می کنند اما شهید غلامحسین تنها یک وصیت داشتند که بر سر سنگ مزارشان نوشته شده است و آن هم اطاعت محض از ولایت فقیه تا ظهور امام زمان (عج) داشته باشید.

 

    پسرانتان چند سال داشتند که شهید شدند؟

غلامحسین ۵۲ سال و محمد ۱۶ سال داشتند.

 

    دوستان پسرنتان به شما سر می زنند؟

اغلب سرگرم زندگیشان هستند اما سر مزار غلامحسین و محمد که می روم برخی از دوستان شهید مرا که می بیند می آیند و سلام می کنند و از من می خواهند برایشان دعا کنم.

 

    از دوستان پسرانتان انتظاری هم دارید؟

نه اصلا انتظاری ندارم ،دوستدارم در زندگیشان موفق باشند.

    از مردم هم انتظاری دارید؟

از مردم نه ، اما از مسئولین انتظار دارم به فکر مردم و اشتغال جوانان باشند صندلی که روی آن تکیه داده اند قیمت زیادی دارد.

    جوانان امروز را چگونه می بینی؟

فکر می کنم جوانان امروزی بهتر باشند.

    چطور می گوئید جوانان امروزی بهتر هستند ؟

بچه های امروز بیشتر با قرآن و کتاب سرکار دارند و سواد بیشتری دارند ،من آینده خوبی برای کشور می بینم این هم به برکت خون شهدا است.

    حرفی برای جوانان امروز دارید؟

من به عنوان مادر شهید سفارش می کنم مطیع مقام معظم رهبری باشند همان طور که جوانان آن دوره مطیع امام (ره)بودند باید با همه وجود قدر ولایت را بدانند.

 

    و اما کلام آخر مادر شهیدان نوری؟

موقعی که به خانه خدا مشرف می شدم داخل فرودگاه تهران و همچنین در مراسم یادواره شهدای کهنک و بار دیگر در یک مصاحبه تلویزیونی گفتم دیگر هیچ آرزوی ندارم جز طول عمر مقام معظم رهبری و سربلندی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و از کلیه همشهریان طلب بخشش و حلالیت را دارم.

(حاجیه خانم واقعا شخصیتی منحصر به فرد و مهربان بود و در پایان مصاحبه با بوسیدن دست این مادر گرامی و بزرگوار خواستم مرا دعا کند که ایشان با بوسیدن پیشانی من گفت: انشاالله همه جوانان عاقبت بخیر شوند.)

مصاحبه:  راضیه پورعلیداد دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی