1370/11/07

بیانات امام خامنه ای در دیدار مدیران شبکه‌ى دوم سیما

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌ چند جمله‌یى خدمت آقایان عرض مى‌کنیم، ان‌شاءاللَّه که براى پیشرفت کارهامان مفید باشد. در ابتدا باید از شما آقایان به خاطر زحماتى که مى‌کشید و تلاشى که براى شبکه‌ى دوم تلویزیون مبذول مى‌کنید؛ هم از برادر عزیزمان آقاى اَرگانى(۱) که خیلى مخلصانه و دلسوزانه تلاش مى‌کنند، هم از بقیه‌ى برادرانى که کم و بیش […]

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
چند جمله‌یى خدمت آقایان عرض مى‌کنیم، ان‌شاءاللَّه که براى پیشرفت کارهامان مفید باشد. در ابتدا باید از شما آقایان به خاطر زحماتى که مى‌کشید و تلاشى که براى شبکه‌ى دوم تلویزیون مبذول مى‌کنید؛ هم از برادر عزیزمان آقاى اَرگانى(۱) که خیلى مخلصانه و دلسوزانه تلاش مى‌کنند، هم از بقیه‌ى برادرانى که کم و بیش با آثار کارهایشان در صفحه‌ى تلویزیون آشنا هستیم، تشکر کنیم.
من در حقیقت همان مطلبى را مى‌خواهم به آقایان یادآورى کنم که خود آقاى اَرگانى پیشدستى کردند و آن را بیان نمودند؛ حقیقت قضیه هم همان است. ما در ترتیب رادیو و تلویزیون در جمهورى اسلامى درصدد چه هستیم؟ این سؤالى است که باید به آن پاسخ بدهیم؛ اگر ایرادى دارد، پاسخ را تصحیح و محکم کنیم، بعد پاى این پاسخ بایستیم، تلاشمان را مبذول کنیم، تا این‌که آن هدف تحقق پیدا کند.
هدف چیست؟ ما مى‌خواهیم چه بسازیم؟ یک وقت هست که رادیو و تلویزیون براى پُرکردن وقت است؛ بالاخره آدمها وقت فراغت دارند و یک دستگاه حکومتى فرضاً مى‌خواهد این وقت را به شکلى پُر کند. هدف این نیست و من تصور نمى‌کنم هیچ دولتى در دنیا بتواند هدف خودش را از اداره‌ى رسانه‌هاى جمعى، فقط این قرار بدهد. بله، بعضى از شرکتها و فرستنده‌هاى خصوصى و یا حتّى شرکتهاى بزرگ در امریکا و جاهاى دیگر هستند که با کابل به خانه‌هاى مردم مرتبطند و قصدشان این است که مشترى جمع کنند و عده‌یى بتوانند در وقت فراغت از اینها استفاده کنند؛ اما یک دولت نمى‌تواند فکرش این باشد. حتّى اگر فرض کنیم که بیشترین محتواى رادیو و تلویزیونى را سرگرمیها تشکیل بدهد، باید در پشت این سرگرمیها سیاست او را جستجو کرد؛ معلوم مى‌شود سیاستش این است که مردم را سرگرم کند. بنابراین، یک دولت از ایجاد این کانال و این تجهیزات و تشکیلات در سرتاسر کشور هدفى دارد؛ هدف ما چیست؟ ما مى‌خواهیم چه بکنیم؟ البته ممکن است اهداف فرعى وجود داشته باشد؛ اما هدف اصلى ما سازندگى مردم به شکلى است که اسلام و انقلاب مى‌خواهند؛ به طور خلاصه و کوتاه، هدف این است. آن چیزى که من به عنوان یک مسؤول در جمهورى اسلامى دانستم، این است.
من با آن کسى که با تفکر اسلامى میانه‌یى ندارد، هیچ رودربایستى ندارم. شماها را نمى‌گویم؛ شما بچه‌مسلمانهاى خودمان هستید و دارید مثل من تلاش مى‌کنید؛ لیکن آن مخاطبى که فرضاً باور اسلامى در قلب او نیست و او این را نمى‌خواهد و این نوع عمل ما و تصرف ما و فعالیت ما را دوست نمى‌دارد، ما با او هیچ رودربایستى نداریم؛ نمى‌پسندد، نپسندد؛ خوشحال نمى‌شود، نشود؛ تلویزیون را مى‌بندد، در نهایت ببندد. البته باید تلاش بکنیم که تلویزیون را نبندد و گوش کند و ببیند؛ اما اگر فرض کردیم کار به آن‌جا رسید که یا ما باید هدف خودمان را دنبال نکنیم، تا او تلویزیون را نبندد؛ و یا این‌که هدف خودمان را دنبال کنیم، که طبیعتاً او تلویزیون را خواهد بست؛ در این‌جا ما دومى را ترجیح مى‌دهیم؛ او تلویزیون را ببندد؛ زیرا بسیارند کسانى که تلویزیون را نمى‌بندند و همین را که من مى‌گویم، مى‌خواهند.
بنابراین، در یک جمله، «هدف» باید در همه چیز دنبال بشود؛ در برنامه‌ى کودکان هم همین هدف باید دنبال بشود؛ در سرگرمى و تفریح هم همین هدف باید دنبال بشود؛ در میزگردها و مصاحبه‌ها هم همین هدف باید دنبال بشود؛ در ارائه‌ى برنامه‌هاى فیلم و سریال هم همین هدف باید دنبال بشود؛ در کارهاى ادبى و هنرى و فرهنگى و غیره هم عیناً همین هدف باید دنبال بشود؛ منتها یک مجموعه‌ى هوشمند وقتى مى‌خواهند هدفى را دنبال بکنند، راههاى چندصدگانه و گاهى چندهزارگانه‌ى رسیدن به آن هدف را در پیش رو قرار مى‌دهند و براى هر کدام از راهها حکمى مى‌گذارند.
این‌طور نیست که اگر ما مى‌خواهیم مردم، مسلمان تربیت بشوند، راهش این است که در تلویزیون دایماً برایشان قرآن بخوانیم، یا تفسیر قرآن بگوییم، یا احکام توضیح‌المسائل را بیان کنیم؛ نخیر، این کار راههایى دارد. انسان مسلمان فقط آن نیست که احکام اسلامى را بلد است؛ انسان مسلمان ابعادى دارد؛ بینش او، روشن بینى او، نیروى باطنى او، نیروى روحى او، نیروى جسمى او، معلومات وسیع او، احساس برترى او در میدانهاى زندگى، همه‌ى اینها عناصر دخیل در ساخت انسان مسلمانند. شما صد راه براى این مطالب در نظر بگیرید؛ هر کدام از راهها را به حساب خود بپیمایید، تا به این هدف برسید. عمده آن است که این هدف فراموش نشود، از آن تخلف نشود و عکس آن عمل نگردد؛ هدف ما این است.
در دنیا کم نیستند دستگاههاى رسانه‌یى مجهز به همان تکنولوژیها و اسلوبها و ابتکارهایى که ایشان(۲) اشاره کردند که روزبه‌روز دارد نوتر و پیچیده‌تر مى‌شود و سرمایه‌ى تأثیرگذار زیادى را ایجاد کرده‌اند که درست ضد نظر ما را دارند. بدون شک امروز رسانه‌هایى وجود دارند که وقتى مى‌خواهند برنامه‌ریزى کنند، این را رعایت مى‌کنند که چه بکنیم که مخاطب ما از اسلام دور بشود؛ به اسلام نزدیک نشود! آیا این برایتان قابل باور هست، یا نه؟
ممکن بود یک روز ما فکر کنیم که دولتهاى اروپایى یا امریکایى یا کشورهاى عربى به ما چه کار دارند؛ سیاستى دارند و مى‌خواهند مخاطب خودشان را سرگرم کنند – آن که نفتى است، نفتى؛ آن که آن روز سوسیالیست بود، سوسیالیست – اما امروز دیگر این فکر را نمى‌توانیم بکنیم. مى‌بینید که امروز در دنیا چه خبر است. مى‌بینید که از اثرگذارى اسلام و ساخت انسان مسلمان و آنچه آنها به آن «بنیادگرایى اسلامى» مى‌گویند، چه وحشتى در دنیا هست. آیا معقول است که بر اساس این وحشت برنامه‌ریزى نکنند؟ آیا مى‌شود چنین چیزى را فرض کرد؟ اصلاً چنین چیزى ممکن نیست.
بلاشک امروز براى مخاطبان اروپایى و مخاطبان آسیایى – یعنى منطقه‌ى شرق آسیا؛ آن‌جاهایى که محیط اسلامى است، یا آن‌جاهایى که با محیط اسلامى سروکار دارند – براساس همان وحشت برنامه‌ریزى مى‌شود؛ مثلاً براى صدوبیست میلیون نفر مردم اندونزى، یا هشتصد میلیون نفر مردم هند، برنامه‌ریزى تلویزیونى مى‌شود. یکى از چیزهایى که براى مردم مالزى، مردم پاکستان و مردم کشورهاى دیگر در نظر گرفته مى‌شود، این است که در برنامه‌ریزیهاى تلویزیونى و رادیویى چه گفته بشود، چه ساخته بشود و چه نشان داده شود که گرایش به سمت اسلامى که براى آنها خطر بزرگى است، به وجود نیاید و به تعویق بیفتد، یا ضدش پیموده بشود. بنابراین، شما در جبهه‌یى به عرض دنیا قرار دارید! عین همین قضیه، بلاشک در تلویزیونهاى مصر وجود دارد. عین همین قضیه، امروز در تلویزیونهاى الجزایر وجود دارد؛ که این مثال الجزایر، امروز براى شما کاملاً واضح است. عین همین قضیه، در تلویزیون آقاى بن‌على(۳) و آقاى شاه حسن(۴) و آقاى قذافى(۵) قرار دارد. همه‌ى اینها در برنامه‌ریزیهاى تلویزیونیشان آن جهتى را مى‌روند که درست صدوهشتاد درجه ضد آن چیزى است که من الان دارم به شما مى‌گویم. کارى که در دنیا در این زمینه دارد انجام مى‌گیرد، غوغاست.
شماها روشنفکرید، اهل ادب و هنرید، با این مسائل آشنا هستید، من هم کم و بیش آشنایم؛ در عالم ادب و هنر و نمایش و تصویر و حرف علمى و حرف شبه‌علمى و امثال اینها، غوغایى در دنیا دارد انجام مى‌گیرد؛ براى این‌که مردم را از این حقیقت دور نگهدارند. ممکن است ده عنصر دیگر هم جزو هدفهاى دنیا وجود داشته باشد – که به ما ربطى ندارد – اما این عنصر هم وجود دارد. حالا ما در مقابل اینها قرار داریم؛ ما باید رودربایستى نکنیم.
بى‌شک در درون کشور ما کسانى هستند که همان انگیزه‌هاى ضدیت با این گرایشِ به اصطلاح «بنیادگرایى»(6) را دارند؛ شما از آنها اصلاً رودربایستى نکنید. در تنظیم برنامه‌ى ادب و هنر، یا تنظیم برنامه‌ى کودکان، یا فیلم و سریال، هیچ‌وقت این فکر را نکنید که اگر ما این گرایش را نشان دادیم، ممکن است یک تیپ روشنفکرى که مثلاً خوانندگان فلان مجله‌ى هفتگى هستند، خوششان نیاید؛ به‌دَرَک، خوششان نیاید! شما اصلاً کارى را بکنید که آنها خوششان نمى‌آید؛ هیچ ملاحظه‌ى این چیزها را نکنید؛ نگویید ما این شخصیت را باید تجلیل کنیم، شاید آنها جذب بشوند؛ نه، شما ببینید آیا در تجلیل این شخصیت، نقطه‌ى منفى‌یى وجود ندارد؟ نگویید ما باید با این آقا مصاحبه کنیم، یا سخنرانى این آقا را در فلان سمینار یا در فلان مجموعه پخش کنیم، براى این‌که آن جناح هم به این کانال علاقه‌مند بشوند؛ نه، شما نگاه کنید ببینید آیا این حرکت شما براى آن هدفگیرى اصلى – که گفته شد – ضررى دارد یا ندارد؛ اگر ضرر دارد، اصلاً ملاحظه نکنید که فلان کسان ممکن است با این کار جذب بشوند؛ نه، بگذارید جذب نشوند؛ کاملاً صریح عمل کنید.
من یک آدم بسته‌ى بى‌اعتناى به خواستها و هدفهاى – به اصطلاح امروز – دگراندیشان یا دگراندیشانه نیستم؛ نه، اسلام این مقدار سعه‌ى صدر دارد که همه‌ى حرفها را گوش کند؛ لیکن این‌جا اصلاً مسأله‌ى این نیست؛ در این‌جا مسأله، مسأله‌ى یک شخص در مقابل یک شخص نیست؛ این‌جا مسأله‌ى یگانه ابزار ناقص یک نظام در مقابل مجموعه‌ى توطئه‌هایى است که دارد انجام مى‌گیرد. بنده بیایم از همین یک ریالى که دارم، در مقابل میلیونها تومانى که دیگران دارند، بد استفاده کنم؛ براى این‌که مبادا آن دیگران بدشان بیاید، یا خوششان نیاید؟! این به‌هیچ‌وجه عاقلانه نیست.
کانال دو هم مثل کانال یک است. البته بر کانال یک هم این اشکال وارد است، بر کانال دو هم این اشکال وارد است. بر شماها اشکال وارد نیست؛ بر مجموع کار اشکال وارد است. البته مجموع کار عواملى دارد؛ از جمله‌ى آنها ممکن است همین کمبود امکاناتى باشد که به آنها اشاره کردید و شما و من هم تا حدودى از آنها اطلاع داریم. این اشکال وارد است که الان رادیو و تلویزیون ما، آن چیزى که من مى‌گویم، نیست؛ یعنى به طور ناقص هست؛ نه این‌که هیچ نیست. در برنامه‌هاى شما هم برنامه‌هاى خوب دیده مى‌شود. من گاهى برنامه‌هاى شما را – مثل برنامه‌هاى کانال یک – نگاه مى‌کنم؛ برنامه‌هاى خوب و قابل تقدیرى است؛ برنامه‌هایى است که نشان مى‌دهد روى آنها زحمت کشیده شده است؛ لیکن مسأله اصلاً این نیست؛ مسأله این است که ما باید مجموعه را درست کنیم؛ یعنى همین‌
کهن‌خرقه‌ى خویش پیراستن
به از جامه‌ى عاریت خواستن(۷)
ما باید تا آن‌جا که مى‌توانیم، از همین کهن‌خرقه استفاده‌ى بهینه بکنیم؛ چاره‌یى نداریم و مى‌توانیم. اگر بگویید نمى‌توانیم، من این را از شما قبول نخواهم کرد.
ما در یکى از پیچیده‌ترین و حساسترین میدانهاى زندگى – یعنى جنگ – دیدیم و با دست قدرت الهى به ما نشان داده شد که عنصر انسانى، تعیین‌کننده‌تر از همه‌ى عناصر دیگر است؛ یعنى مى‌توان با تلاش مخلصانه و صادقانه و پیگیر و خستگى‌نشناس انسانهاى خوب، خلأهاى ناشى از کمبود پول و صنعت و مایه‌هاى گوناگون را پُر کرد.
شما در تولید فیلمهاى داخلى، میدان خوبى دارید. سراغ فیلمهاى خوب بروید و فیلمهاى خوب بسازید. حالا فیلم خارجى که شما مصرف مى‌کنید، چاره‌یى ندارید که به حداکثر ممکن – یعنى هرچه گیرتان مى‌آید – اکتفا کنید؛ بالاخره فیلم خارجى است و در جاى دیگر ساخته شده است. باید در میان آن فیلمهایى که نشان مى‌دهید، این یکى بهتر از آنهاى دیگر باشد و تعارض کمترى داشته باشد؛ اما در فیلمى که شما مى‌سازید، این مسأله وجود ندارد! فیلمى که شما مى‌سازید، باید صددرصد در این جهت باشد؛ اگر یک درصد در این جهت نباشد، کمبود محسوب مى‌شود و قابل قبول نیست.
من متأسفانه مى‌بینم که فیلمهاى داخلى ما نقصهاى زیادى دارد و مهمترین نقصش در فیلمنامه‌هاست. ما هنرپیشه‌هاى خوبى داریم، کارگردانهاى خوبى داریم، صحنه‌آراییها خوب است؛ اما مضمونها پوچ است و اصلاً مناسب با آن شکوه و اوج انقلاب و واقعیتهاى بسیار عمیق و ظریف و زیباى جامعه‌ى ما نیست و آن پیچیدگى و عمق معارفى که در اختیار ماست، در آنها دیده نمى‌شود! در جامعه‌ى ما، نمایشهاى انسانىِ بسیار بسیار پُرشکوه و زیبا وجود دارد؛ اما متأسفانه فیلمهاى ما اینها را نشان نمى‌دهد؛ سراغ چیزهاى خیلى کم‌مایه، کم‌عمق و سطحى مى‌رود؛ آن هم با نگارشهاى خیلى ناشیانه! متأسفانه فیلمنامه‌ها هیچ خوب نیست؛ یعنى خیلى خیلى ناقص و خیلى کم است. فیلمهایى که از کانالهاى تلویزیون نشان داده مى‌شود، غالباً این ضعف را دارد. البته من از سینماها خبرى ندارم و نمى‌دانم که وضع فیلمها چگونه است؛ لابد بهتر از اینها نیست!
افراد بااستعداد و جوانان انقلابى را بنشانید و از آنها جدى بخواهید که بیایند مناظر به‌یادماندنى انقلاب را در فیلمنامه‌هاى بسیار هنرمندانه و انسانى و حاکى از اوج درک و فهم نویسنده – که انسان گاهى در بعضى از فیلمنامه‌هاى خارجى، این معنا را مشاهده مى‌کند – تصویر کنند؛ بعد آنها را به سلک نمایش بکشید و نشان بدهید. خلأ فیلمهاى خارجى را در این‌جا پُر کنید؛ به نظر من این تکلیف اصلى است.
در مقوله‌ى ادب و هنر، یکى از کارهایى که امروز تلویزیون متعهد است، برجسته کردن چهره‌هاى اسلامىِ معاصرِ کارآمد است؛ من این را دارم اول‌بار به شما مى‌گویم که دنبالش باشید. الان شما ملاحظه کنید، در این مجموعه‌ى نظام – بیرون از کادرهاى اصلى نظام و یا در داخل این کادرها – چهره‌هایى که در داخل کادرهاى اصلیند، غالباً مطرحند؛ خبرشان گفته مى‌شود، مسائلشان گفته مى‌شود؛ اما در میان چهره‌هاى درجه‌ى دو و درجه‌ى سه – آنهایى که از کادرهاى اصلى خارجند – آدمهاى باشعور، داراى استعدادها و لیاقتهاى بالا، هوشمند در ادبیات و در هنر و در علم و در مسائل اجتماعى داریم؛ اینها را مطرح کنید. تلویزیون یکى از کارهایش باید این باشد که اینها را مطرح کند.
امروز در عالم فرهنگ و هنر، شبکه‌ى نامرئىِ در سایه‌یى در داخل کشور فعال است، که هرکس این شبکه را نبیند، به نظر من باید در بینایى خودش شک کند. این شبکه در همه جا هم نفوذ دارد – یک جاهایى بیشتر، یک جاهایى کمتر – و تصمیمش بر این است که به ارزشهاى اسلام و انقلاب هجوم بیاورد. این شبکه در جهت همان سیاستهایى که اشاره کردم در سطح جهان فعال است، در داخل کشور دارد کار مى‌کند؛ انصافاً کار سازماندهى شده و خوب و دقیقى هم مى‌کند. آنها الان بر روى ضایع کردن، یا لااقل مسکوت گذاشتن چهره‌هاى خوب ما در شعر و در ادبیات و در هنر و در علم متمرکز شده‌اند؛ اما شما اینها را پیدا کنید و مطرحشان نمایید. من هیچ وجهى براى زنده کردن شخصیتى نمى‌یابم، جز این‌که گفته مى‌شود مى‌خواهیم دل عده‌یى را به دست بیاوریم! چرا باید این کار را بکنیم؟! چهره‌هاى خودى را بیاورید، مطرح کنید.
گاهى در این سمینارهایى که در سطح کشور تشکیل مى‌گردد، سخنرانیهاى خوبى ایراد مى‌شود، که انعکاس آن مفید است. البته همه‌ى سخنرانیها را نمى‌گویم؛ بعضى از آنها حشو است؛ یعنى همه‌اش کاملاً لُب نیست؛ اما درعین‌حال در این سخنرانیهاى خوب، لُبهاى خوبى وجود دارد. فرض کنید در تبریز یک سمینار در تجلیل از علامه‌ى طباطبایى(۸) مى‌گذارند. گاهى حرفهاى خوبى در آن‌جا زده مى‌شود؛ چرا شما آنها را منعکس نمى‌کنید؟ یا مثلاً در تهران کنفرانس اندیشه‌ى اسلامى برگزار مى‌شود، که البته نه همه‌ى حرفهاى آن، لیکن بعضى از موارد آن را مى‌شود منعکس کرد. شما کانال آموزشى هستید؛ چرا منعکس نمى‌کنید؟
در بعضى از جاهاى دیگر، نمونه‌هاى خوبى در این زمینه‌ها وجود دارد؛ من مثال بى‌اشکال‌ترش را بگویم؛ چون از معاصران زنده، آدم یک کلمه بگوید، ممکن است مشکلاتى ایجاد بشود! امروز شما مى‌توانید روى چهره‌ى «شهریار»(9) کار کنید. «شهریار»، یک چهره‌ى مطرح هنرى و ادبى امروز است. ممکن است دیروز این‌گونه نبوده باشد، لیکن امروز با توجه به این جمهوریهایى که آزاد شده‌اند، و با توجه به آن منطقه‌ى عظیمى که گرایش و گویش ترکى دارند – که از چین تا اروپا را گرفته است – عنصرى مثل «شهریار»، یک شاعر ترک‌زبان در این حد، با آن عشق و اخلاص به جمهورى اسلامى، زنده‌کردنى و نشان‌دادنى است؛ این کار را شما بکنید؛ البته به شکل صحیح و هوشمندانه‌اش. از این قبیل کارهاى خوب، مى‌شود انجام بدهید؛ مثلاً کار روى شعراى معاصر، ادباى حاضر، ادباى متوفى، در زمینه‌هاى کودکان و امثال اینها.
به‌هرحال من این را مى‌خواهم بگویم که اگر مخاطبان شما قشر بخصوصى هستند – که هستند – و یک گروه هوشمندتر و روشنفکرترى در جامعه به سمت برنامه‌هاى شما گرایش پیدا مى‌کنند، این شما را براى عدول از آن هدفى که اول ذکر شد، در محذور قرار ندهد؛ بلکه شما را وادار کند که کیفیت کار را بالا ببرید؛ همچنان که در مواردى من این را در شبکه‌ى دو مشاهده کردم؛ از جمله در همین ماه رمضان گذشته بود که شما(۱۰) بعد از افطار برنامه‌ى بسیار خوبى را اجرا مى‌کردید، که واقعاً دیدنى و جالب بود و سطح بالایى داشت.(۱۱) به‌هرحال امیدواریم که ان‌شاءاللَّه موفق باشید.
من از این‌که امثال آقاى اَرگانى – برادر بسیار خوب و عزیز و دلسوز – و بعضى از آقایانى که آنها را مى‌شناسم، در این مجموعه هستند، خوشحالم. امیدوارم که جهتگیرى را آن‌چنان دقیق و حساس قرار بدهید که موجب تحرک روحیه‌ى رقابت کانال یک شود و آنها در جهت گرایش به سمت اهداف انقلاب و اسلام، به چشم رقابت به شما نگاه کنند؛ مسابقه‌ى صحیحى در این زمینه ان‌شاءاللَّه به وجود بیاید.
ان‌شاءاللَّه که خداوند کمکتان کند. البته کار خیلى سخت است. حرف زدن خیلى آسان است، اما عمل کردن بسیار بسیار مشکلتر است؛ منتها آنچه که هست، این است که خداى متعال وعده کرده که اگر شما همت کردید، در عمل هم شما را یارى بدهد. بله، حرف زدن ما با عمل شما قابل مقایسه نیست؛ فضیلت عمل شما چندین برابر است. ان‌شاءاللَّه همت کنید و از خدا هم کمک بخواهید؛ خداى متعال هم شما را هدایت و کمک خواهد کرد.
والسّلام علیکم و رحمهاللَّه و برکاته‌
۱) مدیر وقت شبکه‌ى دوم سیما
۲) آقاى اَرگانى‌
۳) رئیس‌جمهور تونس‌
۴) پادشاه مراکش‌
۵) رهبر لیبى‌
۶) مقام معظم رهبرى در فرازى از بیانات دیگر خود، این واژه را این‌گونه توضیح مى‌دهند: «ملت ایران به لحاظ پایبند بودن به اصول و مبانى دینى و شرافت اخلاقى، راستگویى، عدالت و عدم خیانت – که هر یک از اینها یک اصل و بنیاد اخلاقى محسوب مى‌شود – بنیادگراست و به آن افتخار مى‌کند؛ اما غربیها "بنیادگرایى" را با تحجر، نفهمیدن منطق و نادیده گرفتن پیشرفتهاى دنیا، برابر دانسته‌اند و بر همین اساس این تهمت و دروغ را به ایران اسلامى نسبت داده‌اند، تا اسلام را از چشم جوامع مسلمان بیندازند و مانع از گرایش توده‌هاى غربى به سوى اسلام شوند».
۷) گلستان سعدى‌
۸) ۱۳۶۰ – ۱۲۸۱ ش)
۹) ۱۳۶۷ – ۱۲۸۵ ش)
۱۰) آقاى باقرى‌
۱۱) برنامه‌ى «پرواز در ملکوت»

مرجع / سایت امام خامنه ای