من به جمهوری اسلامی اعتراض دارم

در دوره ای که جای حق و باطل، شهید و جلاد، صحیح و غلط، عوض می شود، ارزش ها بی ارزش و بی ارزش ها ارزشمند شده اند.

در مطب پزشکی نشسته بودم، که برای بعد از آزادی برنامه ریزی می کرد و نگران مدل موهایش بود در همان حین منشی اش به مراجعین اعلام کرد که شرط نوبت دهی پرداخت وجه نقد است و هرکس همراه ندارد به عابربانک مراجعه کند!


من اما در حیرت از این همه دوگانگی،
از پزشکی که به وضع مملکت و بی عدالتی معترض بود اما فرار مالیاتی می کرد تا وزن جیب هایش روز به روز از حق همچون من سنگینتر شود. در واقع اعتراضش بهانه ای برای توجیه تقصیرات خودش بود.

من به این دسته پزشکان مملکتم که نان در خون مردم می زنند، با داروخانه ها، رادیولوژی ها، تجهیزات پزشکی ها زد و بند می‌کنند یا آنان که درامدشان بیشتر از پزشکان بسیاری از کشورهای دیگر است اما فرار مالیاتی دارند اعتراض دارم.

در کشورهایی همچون کانادا و چین پزشکان با متوسط درآمد سالیانه ۲۵۰ هزار دلار تقریباً “یک سوم درآمد خود” را مالیات می‌پردازند!
و در کشور من پزشکانی با ۲برابر درامد، فرار مالیاتی می‌کنند و اعتراض هم دارند!!!!

کسانی که موجب صدای اعتراض اند حالا خود معترض اند…

من به اختصاص این میزان بودجه وزارت ورزش و جوانان به فوتبالیست ها اعتراض دارم همان عالمانی که ۱جو از سیاست نمیفهمند و به سادگی بازیچه دست رسانه های معاند می شوند.

من به دخالت بدون منطق و تخصص این افراد در امور مملکت اعتراض دارم.

من به اختصاص حقوق مادی جوانان کشورم به سلبریتی ها اعتراض دارم.

به کسانی که با استفاده از حق من و امثالم مشهوریت و محبوبیتشان را پتک می کنند روی سر خودمان، مهمانی های آنچنانی می روند، از آزادی می گویند، علیه من و میهنم برمی خیزند و اعتراض هم دارند!!!!!

من به پیر و پاتال هایی که در راس امور مملکت اند و بجای گذاشتن تجربیاتشان در اختیار دیگران تا لب گور اصرار به یدک کشیدن تجربیاتشان دارند اعتراض دارم همانان که محکم به صندلی چسبیده به گونه ای که انگار ما ترک پدرشان است و عرصه را برای جوانان خالی نمی کنند، خود موجب وضع مملکت اند و به وضع مملکت اعتراض هم دارند معترضم.

سرتاسر ادارات دولتی از شرکت نفت و حفاری گرفته تا فرمانداری ها و استانداری ها و حتی همین رسانه به دستان مبارک پیرهایی اداره می شود که تعدادیشان اعتراض هم دارند!!!!

در کشورهای پیشرفته جهان مسن ترها به عنوان مشاور در کنار جوانان قرار می گیرند تا راه و چاه را به آنان بیاموزند و در کشور ما هنوز مسن ها بعداز ۴۰/۵۰سال تجربه، خود را به دلیل داشتن مهارت ارزشمندتر از همه می دانند و به همه چیز از جمله مالیات اعتراض دارند.

از موی سپیدتان شرمسارم که ما هم به شما معترضیم.

من به بانک هایی که وام کم بهره را بجای کارآفرین، صنعتگر و نیازمند با وجود تصویب دولت با روابط به دوست و آشنا می دهند تا چرخ صنعت متوقف شود و اختلاف طبقاتی بیشتر شود و به وضع مملکت که خود یکی از عوامل ایجاد آن هستن اعتراض دارند، معترضم.

به سیستم آموزش و پرورشی که به فرزندانم سواد رسانه ای، فرهنگ ایرانی، شان و منزلت اسلامی و شعور انسانی را نمی آموزند اعتراض دارم.

رسانه را حتی برای درس خواندن در اختیار کودکان می گذارند در حالی که کوچکترین آموزشی در خصوص آن به کودکان که هیچ به پدر و مادرانشان هم نداده اند.

من به آن دسته از معلمان که ماحصل تلاششان سرکشی نوجوانان و اصطلاحات عجیب و غریب است و بجای تربیت تمام وقت و فکر و انرژیشان را اعتراض به حقوقشان گذاشته اند معترضم.
امروزه برای نیمی از آنان دوره های تربیت آموزی الزامی است.

من اعتراض دارم به دانشجویی که با حق من و جوانان این مرز و بوم در مدارس و دانشگاه های دولتی اموزش می‌بینند، تخصص کسب می کنند و با همان مهارتی که از اموال مردم کسب کرده اند برای کشورهای بیگانه کار می‌کنند.

من به اختصاص حقوق مادی جوانان کشورم به سلبریتی اعتراض دارم.

کسانی که با استفاده از حق ما مشهور و محبوبیتشان را پتک می‌کنند روی سر خودمان مهمانی های آنچنانی می‌روند، از آزادی می‌گویند و اعتراض هم دارند!!!!!

من به بنّایی که دیوار را کج می‌کشد و به نحوه مدیریت کشور اعتراض هم دارد، اعتراض دارم.

به نانوایی که با یک شایعه تعطیل می کند و سفره مردم را خالی می گذارد.

به هرکس که وظیفه اش را درست انجام نمی دهد و فراموش کرده‌ اولین وظیفه انسانی ما انجام وظیفه خودمان به نحو احسن می‌باشد.

من اعتراض دارم به آزادی هایی که منتهی به ناهنجاری خواهد شد.در شرایطی که خودتحقیری و شبیخوان فرهنگی پایش را به همه عرصه ها بازکرده است.

اعتراض زمان دارد، منطق می‌خواهد، معیار دارد، رطب خورده منع رطب کی کند!؟

اولین شرط معترض بودن این است که خود به نحو احسن(با نظر مردم) وظیفه محوله‌مان را انجام داده باشیم و دوم اینکه به همان شخصی رجوع کنیم که نسبت به عملش اعتراض داریم نه اینکه به خاوری ها اعتراض داشته باشیم و یقه ی خان علی ها را بچسبیم.

تجربه به من اثبات کرده افرادی که نارضایتی هایی دارند اما اعتراض نمی‌کنند در حال انجام وظایفشان به نحو احسن هستند و وقتشان آنقدرها برای اعتصاب و اعتراض آزاد نیست.
بنظر می رسد باید عرصه را به دست این افراد داد تا با تمرکز و قدرت چرخه ی اقتصاد مملکت را بچرخانند.


حال یک سوال از شما دارم.آیا به این متن اعتراضی دارید!!؟؟