فقر نیروی گفتمانی، چالشی برای کارآمدی دولت رئیسی

شکل نگرفتن گفتمان مشخص با اضلاع و ابعاد و مسیر حرکتی سبب شده دولت آقای رییسی با عنوان یک دولت همگانی و آغوش باز مطرح شود،که همه در آن خود را سهیم میدانند.


گفتمان به تعبیر علمای سیاست آن نوع نگاه و دریچه به عالم اطراف است که مسایل و حوادث با آن زاویه برای ما تعبیر و تفسیر می‌شود.
هر دولت یا کنش‌گری علی القاعده مبتنی بر گفتمانی است که براساس آن کنش می کند. تقویت و تضعیف گفتمان با کارآمدی و ناکارآمدی دولت در اذهان و باور عمومی و عمل تناظر یک به یک دارد. هر چقدر گفتمان یک دولتی مستحکم و عمومی تر باشد و موج کثیری از جامعه را با خود درگیر کند، شانس موفقیت بیشتر و اثرگذاری دولت در عرصه های مختلف بیشتر و در طی زمان های مختلف ماندگارتر می‌شود.
هر چقدر گفتمانی ضعیف ، مبهم و دور از دسترس مردم باشد و موج کمی از مردم با آن همراهی کنند، میزان موفقیت کم‌تر بوده و بیشتر در حد یک ادعای سیاسی موقت باقی می ماند.
در طی ۴۳گذشته پس از انقلاب دولت ها براساس نیاز وقت جامعه یک گفتمانی را ساخت یا تقویت و در نهایت نمایندگی کردند و توانستند مبتنی بر فضای حاکم بین الاذهانی، افکار عمومی بعنوان قدرت پنهان و بلامنازع را مبتنی بر گفتمانی نوین استخوان بندی کند.
هر گفتمانی بسته به شدت و ضعفی که دارد نیروی کنش‌گر و وفادار خود را تولید و تربیت می کند که این به طریق اولی سبب شکل گیری رسانه، فعال اجتماعی ، نگاه اقتصادی و.. در کف جامعه میشود. شکل گیری گفتمان ارزیابی دولت ها و ارکان را تسهیل و امکان و امتناع و ماندگاری افراد و جریان های فکری و سیاسی را شکل میدهد.
گفتمان انقلاب اسلامی مقابل نیمچه گفتمان چپ مارکسیستی تا طوفان سازندگی هاشمی و ابوعمار پس از ویرانی جنگ تحمیلی تا جریان دوم خرداد پس از خفقان دوران هاشمی تا دوران عدالت ورزی و مردم گرایی احمدی نژاد پس از سیاست زدگی مفرط خاتمی و تا تدبیر و امید روحانی پس از مشکلات اقتصادی و نابلدی اصولگرایان و در قرن جدید دولت آیت الله رییسی پس از وادادگی دولت روحانی مفصل بندی گفتمان های پس از انقلاب است.
در پس از انتخابات ۱۴۰۰دولت آیت الله رییسی، با کلی آرزو و امید پا به عرصه انتخابات گذاشت و سکاندار دولت پساروحانی شد.
در انتخابات ۱۴۰۰شرایط اقتصادی کشور و حجم بالای نارضایتی مردم و نبود ایده جدید برای حکمرانی، فضای گفتمانی ملموسی در انتخابات و پس از انتخابات را شکل نداد و مردم تنها با آرزوی امید و اصلاح امور و بهتر شدن وضعیت اقتصادی بعنوان دغدغه اصلی جامعه به آقای رییسی که کارنامه موفق در مبارزه با فساد داشت، رای دادند. رای که می شود معنی دار تفسیر کرد.
شکل نگرفتن گفتمان مشخص با اضلاع و ابعاد و مسیر حرکتی سبب شده دولت آقای رییسی با عنوان یک دولت همگانی و آغوش باز مطرح شود،که همه در آن خود را سهیم میدانند.
به طوری تقریبا تمامی رقبای انتخاباتی با تفکرات خاص اقتصادی و سیاسی توانستند در دل دولت رییسی حضور پیدا کنند و حتی امروز بخشی از بدنه مدیریتی ازسوی کسانی اشغال شده که در دورترین قسمت ممکن از افکار و ایده های دولت قرار دارند و این بنظر بیشتر به روحیه شخص آقای رییسی در استفاده از همه افراد و جریانات برمیگردد.
در کنار منافع این نوع کنش‌گری که نوعی انسجام و همدلی اجتماعی و سیاسی را شکل می‌دهد و اختلافها و تزاحم های سیاسی را حداقلی میکند، ولی چالش جدی در کارآمدی دولت بروز و ظهور پیدا می‌کند و سبب شکاف در طولانی مدت می‌شود.
به طور ویژه در عرصه اقتصاد حضور افراد و جریانهای مارکدار سیاسی و اقتصادی با گرایشهای مختلف سبب شده دولت ایده و خروجی مشخصی برای ساماندهی به اقتصاد ارائه ندهد و این سبب گسترش نارضایتی اقتصادی شده است.
این شکل نگیری گفتمان، سبب شده است نیروی گفتمانی و حامی مستحکم و هسته وفادار به دولت رییسی شکل نگیرد و آن تعلق خاطری که در جامعه سبب تقویت دولت میشود، ایجاد نشود. برای همین است می بینم دولت با وجود توفیقات زیاد در بسیاری از عرصه ها، بجای فربهی گفتمانی با سایش گفتمانی روبرو است.
به طور مثال اکنون در مسأله انتصابات تقریبا همه خود را سهیم می دادند و معتقدند دولت متعلق و بدهکار این جریان ها است و باید سهمی به آنها بدهد ولی جالب است در وقت عزا و گرفتاری کسی نیست که دولت را یاری کند و حتی بسیاری از منصوبین دولت نیز در مقام دفاع از دولت حاضر نمیشوند.
ارائه چارچوب گفتمانی قابل عرضه برای مردم که بتواند جریانهای اجتماعی و نیروهای کنش‌گر را ساماندهی کند، از سوی دولت رییسی امری ضروری است.این گفتمان با شعاری مشخص می‌تواند نیروی وفادار دولت را شکل و افراد غیرگفتمانی را به خودی خود طرد کند.

یادداشت از اکبر بهاری