ويژه نامه شهادت شهيد شفيعي؛

شهید سید مرتضی شفیعی از زبان پدر…

قسمتی از مصاحبه نشریه «راست قامتان» با حضرت آیت الله شفیعی  (درباره فرزند شهیدشان)   * از خصوصیات فرزندتان شهید سید مرتضی شفیعی برای ما بگویید؟ یک پدر از پسر خودش و آن هم پسری که به شهادت رسیده چه بگوید، همه زندگی نوزده ساله او برای ما خاطره است ایشان جوانی بسیار با نبوغ […]

قسمتی از مصاحبه نشریه «راست قامتان» با حضرت آیت الله شفیعی 

(درباره فرزند شهیدشان)

 

* از خصوصیات فرزندتان شهید سید مرتضی شفیعی برای ما بگویید؟

یک پدر از پسر خودش و آن هم پسری که به شهادت رسیده چه بگوید، همه زندگی نوزده ساله او برای ما خاطره است ایشان جوانی بسیار با نبوغ بود و کلمه نبوغ برای ایشان کم بود. در امتحانش که در حوزه علمیه قم داده بود سوالات از کتاب‌هایی طرح شده بود که شهید درسش را نخوانده بود اما با درجه عالی از آن سربلند بیرون آمدند در ادبیات بسیار کم نظیر بود. در یکی از سفرها زمانی که ما با قطار از قم می‌آمدیم با جوانی مشاعره کردند و شعر خوانی داشتند و تا اهواز مشاعره طول کشید و پیروزی در مشاعره آن شب هم با سیدمرتضی بود.

حدود ۶۰۰ جلد کتاب تهیه کرده بود، کتاب هایی که مطالعه آنها ظاهرا برای سن او بسیار زود بود اما ایشان یادداشت بر می داشت و حاشیه می‌نوشت و چند کارتن از یادداشت‌های شهید هنوز در منزل ما است. تقدس و تقوای بالایی داشت و قرآن را زیبا تلاوت می‌نمود و نماز شب می‌خواند و در نماز شب‌های خود در اطاق تاریک مکرر می‌خواند: " اللهم ارزقتی شهاده فی سبیلک".

یکی از آموزگارانش نقل می‌کند هنگامی که سر صف مدرسه قرآن تلاوت می‌کرد بچه‌های مدرسه و معلمین می‌گریستند. این ویژگی‌ها را که ما در او می‌دیدیم به این نتیجه رسیدیم که خداوند این جوان را برای خودش می خواهد و نه برای ما.

علمای حوزه علمیه قم سید مرتضی را برای آینده حوزه ذخیره‌ای می‌دانستند و به ایشان اجازه رفتن به جبهه را ندادند ولی سید مرتضی با استفاده از استفتاء حضرت امام (ره) که جهاد را در صورت ضرورت ترجیح می‌دادند به جبهه رفتند. در آزادسازی فاو مجروح شدند و ترکش‌ها در بدنش باقی ماند تا اینکه در کربلای ۴ به شهادت رسید و ۱۵ سال مفقودالاثر بود و بعد از ۱۵ سال پیکر پاکش را آوردند و در مقبره خانوادگی ما به خاک سپردند و ما اینک مرتب به دیدار او می‌رویم و در عالم رویا، هم من و هم مادر او و هم دیگران با او انس داریم.

منبع: نشریه راست قامتان

 
 
وصیت‌گونه
بسم الله الرحمن الرحیم

 

… می‌گویند باید وصیت‌نامه بنویسید. چه می‌توان نوشت؟ چه می‌توان گفت؟ اگر حرفی هست گفتنی نیست چه رسد به آنجا که حرفی برای گفتن نباشد. آنچه را که ما عمری است گفته و می‌گوئیم دیگران عمل کرده و می‌کنند پس ما در این میانه بجز شرمساری و خجلت و سرافکندگی نصیبی نداریم…
تنها چیزی که دلم می خواهد بگویم همانی است که دیگران نوشته‌اند و ما نیز به اقتفای ایشان خواهیم نوشت. حال اینکه چرا هر رفته‌ای این حدیث را مکرر می کند، سئوالی است که همگان باید از خود بپرسند! باری آنچه می‌خواهم بگویم، سرسپردگی، اطاعت بلا‌قید و شرط و تبعیت بی چون و چرا از اماممان است. از پیرمان، مرادمان، واسطه فیضمان، سببنا المتصل بین الارض و السماء و …
یک بار دیگر می‌گویم. همه باید از خود بپرسند. چرا همه رفتگان این توصیه را می‌کردند؟ چرا؟ چرا؟ بگذاریم و بگذریم.
مادرم، مادر غم پرورم، تو آنقدر خوبی که مطمئنم حلالم خواهی کرد. گریه‌هایت آهسته و نهانی باشد در برابر مردم همچون کوه باش. محکم و پابرجا – زینب (س) نیز چنین بوده است!
از حضرت مستطاب والد نیز بسیار شرمنده‌ام و طلب حلالیت می‌نمایم و از همگان نیز. ما را از دعای خیر فراموش مفرمائید بخصوص در شبهای جمعه.
گرانباریم اما امیدوار، شرمنده و گناهکار و روسیاهیم اما مهدی (ع) را داریم و فاطمه (س) را که جان ها فدایش باد. والسلام علینا و علی عبادالله الصالحین.

 

چهارشنبه ۶۵/۱۰/۳ آبادان
سید مرتضی شفیعی

آدرس فرستنده: سید مرتضی شفیعی. گردان جعفر طیار (ع) گروهان اخلاص

 

 


 

 

گفتی که دلی تپنده باشم، نشدم
روی لب عشق خنده باشم، نشدم
از خاک بریدی و پریدی و به من
گفتی نَفَسی پرنده باشم، نشدم…

*شعر از: سید محمد مهدی شفیعی