پاي درد و دل رزمنده آباداني

حکایت خاکیان افلاکی از صبر و استقامتی عاشورایی

بدون شك صبر و استقامت افلاكيان را از تصور ما دور است چرا كه آنان با خداي خود معامله كرده‌اند و اجر كار خويش را از درگاه وي مي‌جويند.

حسن مسموتی باوی، جانباز ۵۵ در صد جنگ تحمیلی و از اهالی شهر آبادان است که سال‌هاست پس از مجروحیت با درد و رنج و آلام بسیاری دست و پنجه نرم می‌کند اما هیچ‌گاه خم به ابرو نیاورده و در سنگر تدریس و تادیب با کوشش فراوان سعی در فرهیختگی و فرزانه شدن فرزندان این مرز و بوم شده است.

وی که در شامگاه ۲۷ شهریور ماه سال ۶۲ در درگیری با عناصر گروهک کومله و دموکرات کردستان، گرفتار مین‌های ضدنفر شده و یک پای خود را تقدیم اسلام کرده است، به درجه رفیع جانبازی و جانفشانی نائل آمد.

باوی همچنین در این مجروحیت بینایی کامل چشم چپ خود را از دست داد و بدن وی نیز تاکنون از وجود ترکش‌ها مصون نمانده است.

جانباز سرافراز هشت سال جنگ تحمیلی در ابتدای جنگ تحمیلی و با آغاز تهاجم و تجاوز سراسری ارتش بعث به مرزهای ایران به ویژه شهرهای آبادان و خرمشهر، به همراه پدر و برادر خود به دفاع از شهر خویش پرداخت و پس وخامت اوضاع در آبادان به دلیل داشتن تنها ۱۴ سال سن، به همراه خانواده به ناچار از آبادان خارج شد و در اهواز به عضویت بسیج در آمد.

وی پس از عضویت در بسیج و پیگیری آموزش‌های لازم، به کردستان اعزام شد و با توجه به سن کم خویش در ابتدای جنگ از نوادر موجود در جبهه‌ها به شمار می‌رفت و سرانجام در شامگاه ۲۷ شهریور ماه سال ۶۲ بر روی مین رفت اما به قافله یاران پیوند نخورد و ماند تا با دردها و رنج‌های خود درست ایستادگی را بیاموزد و تجربه کند.

وی از وضعیت موجود جانبازان ابراز تاسف می‌کند و بی‌مهری‌ها و کم لطفی‌ها را عامل اصلی بیماران اعصاب و روان می‌داند و پای درد و دل وی که می‌نشینیم، اینگونه سفره دل دردمند خود را بر روی ما می‌گشاید.

"مسموتی باوی" ضمن نشان دادن عفونت‌های موجود در پای خود عنوان کرد: تقریبا هر ۲۰ روز یک دفترچه درمانی تعویض کرده و به علاوه بیمه تامین اجتماعی که کفاف هزینه‌های مرا نمی‌دهد از بیمه خدمات درمانی نیز استفاده می‌کنم.

وی در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در آبادان افزود: پای من دائم عفونت می‌کند و چندین بار عمل جراحی انجام داده‌ام و اکنون به خاطر داشتن پای مصنوعی غیر استاندارد، پزشکان نظر به قطع پای من از قسمت ران شده‌اند.

این جانباز سرافراز اسلام تاکید کرد: داروهای ایرانی چاره درد‌های من نیستند و اغلب باید داروهای خارجی و طبیعتا با قیمت‌های فراتر از حد معمول خریداری کنم، هر جعبه بانداژ ضدعفونی ۴۵ عدد ظرفیت دارد و من در ماه ۲۵۰ عدد استفاده دارم.

باوی ادامه داد: تا کنون با حمایت‌های مدیریت بیمه ایران و شخص حیاتی رئیس شعبه آبادان توانسته‌ام این هزینه‌ها را جبران کنم و حقوقی که از وزرات آموزش و پرورش دریافت می‌کنم کفاف هزینه‌های زندگی را نمی‌دهد.

وی عنوان کرد: بیمه، بنیاد جانبازان نیست و وظیفه‌ای نیز در قبال هزینه‌های من ندارد، اما لطف این مجموعه و سرپرست شعبه آبادان همیشه شامل حال من شده است، در حالی که اداره مرتبط با من باید در چنین شرایطی به داد ما برسد، که متاسفانه رئیس اداره آموزش و پرورش آبادان حتی اجازه ورود جانباز را به اتاق خود نمی‌دهد.

بسیجی دوران دفاع مقدس ابراز داشت: بارها برای دیدار و ابراز مشکلات نزد رئیس آموزش و پرورش آبادان رفته‌ام اما حتی از پذیرش من و سایر جانبازان به اتاق خود خودداری می‌کند، قصد داشتم تا از وی درخواست کنم اقساطی را که بابت وام‌های درمانی از حقوق من کسر می‌شود را کمتر کند، چرا که با وجود این اقساط ماهیانه تنها حدود ۱۰۰ هزار تومان از حقوق من برای پرداخت باقی‌ می‌ماند.

وی اشاره کرد: علاوه بر مجروحیت‌های خود دچار آسم هستم و از بیماری اعصاب و روان نیز رنج می‌برم، اما از شدت بی‌مهری‌ها و کم‌لطفی‌ها این بیماری شدیدتر شده است، هم اکنون هم برای تمدد اعصابم  قرص می‌خورم تا آرام شوم، داروهایی که هر انسان عادی مصرف کند، دو گام هم نمی‌تواند بردارد.

جانباز سرافراز جنگ تحمیلی خاطر نشان کرد: وضعیت بد جسمانی آزار فراوانی به من رسانده است و غیر از عفونت پا، از دوران جنگ چند ترکش در بدنم به جای مانده است، و لگن هم ندارم، از طرفی در چشم چپم نیز ترکشی به جای مانده است (چشم خود را نشان می‌دهد) و بینایی‌ام از ناحیه چشم چپ کاملا از بین رفته است و به دلیل عدم توانایی در جابه جایی و ساکن ماندن بدن دچار بیماری سنگ کلیه شده‌ام.

باوی ادامه داد: طبق قانون بنیاد شهید، کمک به جانبازان فقط از طریق ادارات مربوطه آنان باید صورت پذیرد و متاسفانه‌ در اداره‌ مرتبط به من هیچ توجهی به جانبازان نمی‌شود.

همچون باوی‌ها در کشور ما کم نیستند، امثال حسن مسموتی باوی رنج‌های بسیاری را نه بر خود بلکه بر خانواده خود سنگین می‌بینند.

از همسر فداکار وی که سال‌هاست تحمل سختی‌‌ها و تنگ‌دستی‌ها را بر هر شرایطی ترجیح داده است باید گفت که چهره شکسته و پهلوی خسته‌اش از پس زبان ملیحش عیان است و هر چه درخواست می‌کنم، حرفی برای گفتن ندارد، گویی اجر این کار تنها برای خود میخواهد ما نیز اجرش را پایمال نمی‌کنیم.

ایشان افلاکیانی هستند که بر خاک و از غافله عشق جای مانده‌اند، آنها را چه گنه که از یاد رفته‌اند و مانده‌اند.

پروردگار عزت بخشد آن ایثارگرانی را که جوانی و روزهای شادش را رها کرده و برای خاک میهن اجازه ندادند بیرق رفیقان به خون آغشته‌شان بر زمین ماند و برای دفاع از انقلاب خویش طریقت سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله(ع) برگزیدند و از اهدای جان خویش ابایی نداشتند.

امید است تا این شهدای زنده، به اجر واقعی خود برسند مورد حمایت و ستایش قرار گیرند که همه چیز را بر خود ناروا دانسته و جوانی خود را دادند که امروز ما را رقم زنند.

============

گزارش از علی دایلی

مرجع/ فارس