اتفاقات ورزشگاه مشهد آیا به عقلانیت حکمرانی می‌تواند کمک کند؟

برای رسیدن به عقلانیت در حکمرانی به مانند همه تجربه های حکمرانی نیاز به پرسش های بنیادین داریم و تا پرسش بنیادین پیرامون حکمرانی درست طرح نشود و فضای آزاد و عاقلانه و منطقی برای پاسخ اصولی فراهم نشود، تحقق حکمرانی مطلوب سرابی بیش نیست و آن حکمرانی محکوم به آزمون و خطا و فرسودگی اجتماعی است.

انقلاب اسلامی در گام دوم نیازمند پرسش‌های بنیادین در ابعاد حکمرانی است و چه بسا در طی این سالها این پرسشها در فراخوار مسایل خرد و کلان مطرح شده است و متأسفانه پاسخ های تک خطی و بسیط به این پرسش های بنیادین، حکمرانی نامطلوب و عمیق نشدن حکمرانی را سبب شدند.

پس از گذر چهل و اندی سال از انقلاب ، هنوز پرسش بنیادین پیرامون تعریف رجل سیاسی، رییس و وزیر شدن بانوان، فعالیت احزاب و راهپیمایی و اعتراض و.. بی پاسخ مانده و با وجود تاکیدات قانون هنوز در پس هر انتخاباتی ،کشور با چالش روبرو میشود و بخشی از نظام مورد آسیب قرار میگیرد و نهادهای درونی و بیرونی دستاوردهای جمهوریت نظام را مورد چالش جدی قرار می‌دهند. اعتراضات صنفی و کارگری که در همین خوزستان سالانه بیش از ۹۰۰مورد داریم ، را نتوانستیم به رسمیت بشناسیم و پس از هر اعتراضی رعشه در بخش های از حاکمیت می‌افتد که چه میشود؟!! هنوز که هنوز است مدل مواجهه و برخورد منطقی با این اعتراضات که از قضا قانون پشتیبان آن است ، نداریم. گاها تصور میشود تعمدی است که امر اجتماعی و صنفی را انتظامی و امنیتی  و در نهایت تولید بحران شود.

پرسش بنیادین در بخش فضای مجازی سالها ست شکل گرفته ولی هنوز ساده ترین مواجه را انتخاب کردیم آنهم فیلترینگ و سانسور. سیاستی قطعا شکست خورده و ناکارآمد است.

جالب است ما بخش های که در آن حاکمیت قابلیت سیاست گزاری و تحکم دارد مثل آموزش و پرورش و تربیت نسل بعدی را رها کرده و مدیریت را بر بخش های مثل فضای مجازی که تحکم ناپذیر و سانسور ناپذیر است ، أعمال کردیم.

بخش طنز ماجرا آنجاست که در شبکه‌های اجتماعی مانند فیسبوک، توئیتر و تلگرام غلط بودن این سیاست را به عینه دیدیم و از قضا بسیاری از عوامل برخورد با این شبکه‌ها، در آن عضویت دارند.

در بخش فرهنگ، پرسش های بنیادین نیز وجود دارد که بی پاسخ مانده است هنوز مسأله حجاب باوجود منابع غنی فقهی و قانونی در قشر قابل توجهی از جامعه بی پاسخ مانده است و جالبه پس از ۴دهه در کشور امروز هر کسی سودای ریاست جمهوری دارد، با جولان دادن سر تار موی بانوان و استادیوم رفتن شان به جنگ سایر مدعیان می‌رود و گفتمان سازی می‌کند.

مسأله حضور بانوان یکی از کمیک ترین مسایل حول حکمرانی است یعنی حکم‌رانی که باید پرسش های بنیادین پیرامون عدالت، آزادی ، مردم سالاری ، اقتصاد،..را پاسخگو باشد و برای آن مدل و الگو طراحی کند، باید در پایین ترین سطح ممکن به مسلخ برده شود و انگ ناکارآمدی بگیرد.

اخیرا برای چندین چندمین بار مسأله ورود بانوان به استادیوم ورزشی به مسأله اول کشور« به سبب عاطفی بودن مسأله و ضریب دادن رسانه ی» تبدیل شد و مسایل مهم من جمله اقتصاد و دغدغه های حاکمیتی به رتبه های پایین تر سقوط کرد. حفظ شأن بانوان و ناسالم بودن وضعیت فرهنگی ورزشگاه ها، تفاوت جنسی در بروز هیجانات برخی از استدلالهای مخالفین است.

در مقابل موافقان مدعی ند، هیچ استدلال محکم شرعی در مخالفت با حضور بانوان نیست.

اما فارغ از چوبین یا فولادین بود پای استدلال طرفین، باید یک مسأله را مورد مواجه قرار داد آنهم توجه به اقتضای عصر امروز است. پویایی نظام دینی و قابلیت به روز شدن و پاسخ به پرسش های روز از اسلام، دینی مترقی ساخته است. واقعیت امر این است که مگر همین بانوان در طول جنگ، انقلاب و سایر عرصه های مهم حضور نداشته و ندارند و مگر همیشه مفتخر به حضور بانوان در عرصه های مختلف نبوده و نیستیم. مگر در اجتماع و همین پارک ها فضا چقدر سالم است که ورزشگاه ناسالم باشد و مگر در کل کشور چند نفر تماشاگر خانم داریم که به این شدت و حدت ایستادگی میکنیم؟ چه بسا اگر فردا ورود همه آزاد شود، نصف همین شوق و اشتیاق ورود از بین میرود و عدم استقبال از تماشای ورزشهای مختص بانوان یکی از مسایل قابل پژوهش در این زمینه است.

از تلخی های غیرقابل بخشش، تلاش مذبوحانه برخی کفتار صفت در خدشه به انسجام و قوام ایران بزرگ است. اینکه عده ی بخواهند این فرصت باد اورده را دستاویزی برای تحریم ایران بزرگ قرار دهند، غیر قابل بخشش و خیانت بار است. ایران بزرگ هیچ گاه دست طلب سوی اجنبی دراز نکرده است. باید خودمان مشکل خودمان را حل کنیم.

 به طور اخص درباره ورزشگاه مشهد، باید به این مساله پرداخت که اگر بلیط فروخته شده است چرا این شکل بد پاسخ داده شده و یا لزومی به سطح از خشونت بود؟ مگر چند نفر خانم بودند که نمیشد به ورزشگاه جا داد؟ اگر بلیط جعل شده چرا فکری برای امنیت بلیط خود نکردید؟ اکنون که این حوادث رخ داده چرا کسی عزل و عذرخواهی نمیکند؟

النهایه اینکه دادستان کشور این کار را بی عقلی میداند یک دستاورد روبه جلو  و مغتنم است ولی این ها باید به یک راه حل روشن و غیرقابل تفسیر منتج شود.

نویسنده : اکبر بهاری